حالت سیاه
29-11-2024
Logo
تربيت اسلامی - موضوعات مختلف - درس ( 051): تشویق و هشدار 2 – نیکی به والدین – روز مادر.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس پرورگار جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد، راستین وعده‌ی امانتدار.
پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی و به راستی که دانا و باحکمتی، پروردگارا، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، ما را سود رسان و بر علم ما بیافزای و حق را به ما حق نشان بده و توفیق پیروی از آن را به ما عنایت کن و باطل را به ما باطل نشان بده و توفیق پرهیز از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را می‌شوند و از بهترینش پیروی می‌کنند و با رحمتت ما را در زمره‌ی بندگان نیکوکارت جای بده.

مقدمه:

برادران گرامی؛ برخی از برادران بزرگوار می‌گویند چرا خطبه‌ی جمعه را درباره‌ی روز مادر بیان نمی‌کنید. حقیقت این است که این عید وارداتی است. برایتان داستانی می‌گویم که سال‌ها پیش آن را تجربه کردم:
سازمان‌های آموزش عالی در کشور ما و سازمان‌های بورسیه به انسان اجازه نمی‌دهند که در این کشور بدون داشتن مدرک دیپلم سوریه استخدام شود. دکترا داشته باشد، بورد داشته باشد، تا زمانی که دیپلم سوریه را نداشته باشد؛ استخدام نمی‌شود. این نظام ما را از بسیاری از فرزندان نابغه و موفقمان محروم ساخت بنابراین در دهه‌ی هفتاد این نظام اصلاح شد و هر کس مدرک عالی داشت چه دکترا و چه فوق دکترا ولی مدرک دیپلم سوریه را نداشت می‌توانست امتحان معادل آن را بدهد. در حقیقت این امتحان صوری بود. زبان عربی، جغرافی، تاریخ. اگر در این امتحان صوری قبول می‌شد؛ از مدرک داران دیپلم سوریه به حساب آمده و استخدام می‌شد و به این روش ما دانشجویان خود را که مدرک عالی داشتند ولی مدرک دیپلم سوریه را نداشتند، به آغوش خودمان بازگرداندیم.
imageاین سخن اصلا به ما ربطی ندارد...

باری من برای تصحیح برگه‌های امتحان عربی این مدرک تعیین شدم. در سال اول شانزده یا بیست یا پانزده برگه بود. هیچ سالی بیشتر از بیست برگه نمی‌شد. باری مردی درب خانه‌ام را زد و از من پرسید: این جا خانه‌ی فلانی است؟ گفتم: آری من فلانی هستم. گفت: پنج دقیقه وقت دارید. بفرما. به من گفت: من پزشک هستم و در بریتانیا در منچستر کار می‌کنم و درآمدم هشت هزار جنیه در ماه است. این یک عدد نجومی است. ماشین جکوار داشت. می‌خواست با اختیار خود به کشور خود باز گردد و پذیرفته بود در کشور خود در دهه‌ی هفتاد حقوقی در حدود سه هزار لیره بگیرد. از هشت هزار جنیه استرلینی به سه هزار لیره در سوریه به شرطی که در دانشگاه دمشق کار کند. به او گفتم: چه چیز تو را به بازگشت به کشور واداشت. طبیعتا درآمد کم است. گفت: داستانی که در ساختمان مسکونی‌ام در منچستر مشاهده نمودم. داستان چیست؟ گفت: در طبقه‌ی ششم ساختمان من، مردی انگلیسی زندگی می‌کرد. که در خانه‌اش مرده بود. شش ماه از مرگ او می‌گذشت. هوای زمستان سرد است. در آخرین طبقه و درب قفل بود. تا این که جسد فاسد شده بود و همسایه‌ها احساس کرده بودند در طبقه‌ی بالای آنان کسی مرده است. با اطلاع پلیس درب را شکستند. صحنه‌ی باورنکردنی بود. انسانی پوسیده و سیاه رنگ و بوی بد و کرم ها...این یک داستان طبیعی است. اما غیرطبیعی این بود که این مرد شش فرزند مقیم در لندن داشت. حتی به فکر یکی از آنان نرسیده بود که در این شش ماه یک بار به او سر بزنند.
به من گفت:
به همین دلیل به کشورم بازگشتم.
آنان نیاز به عید روز پدر و مادر دارند. اما در دین اسلامی ما نمی‌توانید هر روز مادرتان نبینید و به او خدمت نکنید. من دوست ندارم عیدی را وارد کنیم. اما طبیعتا وقای روابط قطع شده و سست ایمانی رواج یافته؛ عید خوب است. یک مناسب است. روز مادر. اما من از دید یک مسلمان سخن می‌گویم. از دیدگاه یک انسان عادی گمراه حیران آواره که فرهنگ دینی ندارد؛ به خدا روز مادر اشکال ندارد. ما داریم مانند این جوامع می‌شویم. اما من مؤمنان را مورد خطاب قرار می‌دهم. مسجدیان، طلاب علوم دینی، وقتی خطاب من به اینان است شرم دارم بگویم روز مادر را جشن بگیرید و هدیه‌ای در این مناسبت‌ها به او بدهید. طبیعتا به او هدیه بدهید. من از هدیه دادن منع نمی‌کنم اما با دادن هدیه تنها یک روز در سال به مادر مخالفم. باید هر روز به او نیکی کنید. کمترین حد هفته‌ای یک بار است. اگر مشغول هستید و سرتان شلوغ است هفته‌ای یک بار کافی است. در مقابل، یک برادر بزرگوار داستانی را در این مسجد برایم نقل کرد که گفتنش خالی از فایده نیست.
پدری پنج فرزند داشت. ناگهان در انگشت ابهام پای چپ خود سیاهی مشاهده کرد. وقتی به پزشک مراجعه نمود به او گفت: این سیاهی یک بیماری خطرناک است. این بیماری مرگ است. نام علمی آن GARGARINE می‌باشد. پزشک به او گفت:
همین امروز باید این انگشت قطع شود. فردا شاید عضو بزرگتری قطع شود. پس از چند روز پا قطع خواهد شد. این پدر پنج فرزند داشتند. چهار تن گفتند: لا حول ولا قوه الا بالله این خواست خدا است. این تقدیر الهی است. و با قطع انگشت پدرشان موافقت کردند. به جز یکی از آنان که بسیار نسبت به پدرش نیکی می‌کرد و بسیار به او عشق می‌ورزید. نسبت به قطع انگشت اعتراض کرد و پزشک به او گفت:
تو اشتباه می‌کنی پسرم، اگر امروز انگشت قطع نشود چند روز بعد باید پا را قطع کنیم. وقتی پزشک دید این پسر از شدت درد فرو افتاد. بی تابی می‌کند. خواهش می‌کند. راهی وجود نداشت. چاره‌ای نبود. راه درمانی نبود. این داستان واقعی است. برای یکی از خویشان نزدیک ما اتفاق افتاده است. به نظر می‌رسد پزشک به این پسر احترام گذاشت و در دیدگاه او نیکی، محبت و عشق به پدر می‌دید به او گفت:
به خدا پسرم راه درمانی وجود دارد ولی احتمال موفقیت آمیز بودن آن پنج درصد است. این ابهام روزانه سه بار با مواد معدنی و برای مدت طولانی باید شستشو شود. شاید این راه درمان بدون قطع ابهام نیز موفقیت آمیز باشد. به او گفت: من هزینه‌اش را می‌دهم. طبیعتا به او گفت:
وقتی ببینیم که این سیاهی یک میلیمتر پیشرفت کرده است باید ابهام قطع شود. اما اگر متوقف شود و به عقب بازگردد این احتمال پنج درصد است. این پسر کارمند بود و در مزرعه‌اش ساکن بود. پدرش در جاده‌ی ششم مهاجران زندگی می‌کرد.
صبح ساعت شش از خانه‌اش بیرون می‌رفت و نزد پدرش تا با مواد مذکور پایش را شستشو دهد و سپس به سر کار خود می‌رفت. ظهر بار دیگر به خانه‌ی پدرش باز می‌گشت و دوباره شست و شو می‌داد و با خانه‌ی خودش باز می‌گشت. بعد از ظهر به خانه‌ی پدرش می‌آمد و شش ماه این گونه گذراند. سیاهی پیشرفت نکرد. پس از شش ماه سیاهی بازگشت کرد و انگشت ابهام پدر شفا یافت. پاداش در آخرت داده می‌شود. اما برادری که این داستان را نقل کرد به من گفت:
این پسر اکنون بیش از دویست میلیون پول دارد. برادرانش حتی ریال هم ندارند. چهارتایی که می‌گفتند: لا حول و لا قوه الا بالله، طبیعتا من نمی‌خواستم این جایزه باشد. جایزه بهشت است ولی ایرادی ندارد که پاداش در دنیا و پاداشی در آخرت به او برسد. خداوند او را در یک کار تجاری موفق نمود و امور وی سریعا رونق گرفت. روز مادر برای مسلمانان هر روز است.

نیکی به پدر و مادر از دیدگاه قرآن:

آیه‌ی نخست: خدای تعالی می‌فرماید: و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد و به والدین احسان كنيد:

اکنون:
دو چیز نزد ما اشتباه نمی‌کند. ما دو چیز داریم که اگر به آن دست یازیم هرگز اشتباه نمی‌کنیم؛ کتاب خدا و سنت رسول الله، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً ﴾
(و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريك مگردانيد و به پدر و مادر احسان كنيد)

[نساء: 36 ]

imageاین واو واو عطف است و از لوازم آن این است که میان دو طرف تناسب ایجاد کند. باید میان دو طرف عطف مشارکت باشد. تشابه باشد. یعنی خداوند نیکی به پدر و مادر را به سطح عبادات خود بالا برده است. کاری که به سطح عبادت بالا می‌رود؛ نیکی به پدر و مادر است. اما پرسش اینجا است. آیا در ادیان آسمانی یک ارشاد که پدران را به توجه به فرزندان فرا خواند؛ می‌دانید؟
پاسخ، خیر، هم چنین هیچ دستوری به خوردن در هیچ دین آسمانی نیامده است، چرا؟ زیرا خوردن غذا خود به خود حاصل می‌شود؛ زیرا خداوند در وجود انسان میلی به غذا قرار داده است. این انگیزه و میل در احساس گرسنگی نمود می‌یابد و این احساس گرسنگی مقاومت پذیر نیست. بنابراین پسندیده است که گفته شود چنان که علمای عقیده آن را تحصیل حاصل می‌نامند، که به خوردن غذا دستور داده شده باشد و در مقابل در تمام دین اسلام دستوری به توجه به فرزندان نیست، چرا؟
زیرا این امر در فطرت نهاده شده است. در طبیعت قرار داده شده. هر چیزی که در اصل سرشت باشد نیازی به دستور ندارد. بهترین دلیل این است که بروید به یک بیمارستان اطفال و به مادران نگاه کنید که همه از هر نژاد و فرهنگی و در هر سطحی، خداوند در قلب آنان و در قلب هر پدری عاملی فطری قرار داده که آنان را به توجه به فرزندانشان وا می‌دارد. بنابراین در قرآن و سنت دستوری برای توجه پدران به فرزندان داده نشده است. بنابراین توجه به فرزندان سرشتی نهاده شده در انسان است. دستور دادن به آن معنایی ندارد. حاصل است. اما توجه به پدران و مادران و نیکی به آنان تکلیف است. زیرا در انسان نهاده نشده است به این معنا که جوان با چه کسی ازدواج می‌کند که به نفع او باشد؟
با همسر خود. یعنی لذت دنیا در همسر او است و در فرزندان و در ارتباطات صمیمی با دوستان او است. پدر و مادر به گمان زیاد پدر و مادر از نسلی دیگراند. او اکنون جوان است. پدرش از نسلی دیگر است. پدر و مادر سر بار انسان هستند. بنابراین تکلیف آمده است. تکلیف بر خلاف طبع انسان است. اما اگر چیزی در سرشت انسان باشد نیاز به دستور ندارد. مانند غذا خوردن که ما نیازی به دستوری الهی برای آن نداریم.image
آیه‌ای پیدا نمی‌شود که «بخورید» این دستور مباح است. «بخورید و بیاشامید» دستور مباح است. دستور واجب نیست. انسان میل به غذا دارد و بدون آن که بخواهد به سوی آن کشیده می‌شود. بنابراین وقتی به پسرتان اهمیت می‌دهید من نمی‌گویم: شما پاداشی ندارید. اگر به او غذا دهید و توجه نمایید. توجه معمولی برای این است که شما به یکی از نیازهای روانی خود پاسخ می‌دهید. اما وقتی که او را پرورش دینی می‌دهید این نیاز به تلاش دارد. به صبر و پیگیری و مراقبت نیاز دارد. به جلسات طولانی راهنمایی و ارشاد او نیاز است. نیاز است او را به مکان‌های پاک مانند مساجد ببرید. این مسئولیتی برای شما است.
پدر وقتی فرزند خود را تربیت و پرورش اسلامی می‌دهد پاداش دارد به خاطر این مسئولیتی که بر عهده دارد. وقتی که فرزندش را سالم می‌یابد. اگر دمای بدن او بالا رود بلافاصله او را به پزشک می‌برد، زیرا پدر درد می‌کشد. پدر خودش را با درمان او و دارو دادن به او راحت می‌کند. بنابراین میان مردم معمول این است که در سطح معمولی به فرزندان توجه کنند. این در سرشت انسان نهاده شده است. اما وقتی توجه فراوانی به فرزند خود می‌کنید، او را مؤمن، پایبند و پاک و عالم می‌کند که طالب علوم دینی است. فرزند را چنان که زن عمران می‌گوید:

﴿ إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي ﴾
(چون زن عمران گفت پروردگارا آن چه در شكم خود دارم نذر تو كردم تا آزاد شده [از مشاغل دنيا و پرستشگر تو] باشد پس از من بپذير)

[آل عمران: 35 ]

بنابراین شما پادش فراوانی دارید. البته اعمال تمام فرزندانت که چنین آنان را پرورش داده‌اید در نامه‌ی اعمال شما خواهد بود. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ ﴾
(و كسانى كه ایمان آورده و فرزندانشان آن ها را در ايمان پيروى كرده‏‌اند فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد)

[طور: 21 ]

یعنی اعمال فرزندانشان را به اعمال آنان بیفزایید، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ ﴾
(و چيزى از كار[ها]شان را نمى‌‏كاهيم هر كسى در گرو دستاورد خويش است)

[طور: 21 ]

دومین آیه: و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم...

و خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً ﴾
(و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد)

[احقاف: 15]

آیه سوم، خداوند می‌فرماید: و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد

و خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً ﴾
(و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد)

[اسراء: 24]

طبیعتا آیات فراوانی پیرامون نیکی به پدر ومادر وجود دارد.

نیکی به پدر و مادر از دیدگاه احادیث شریفه:

برادران، من کتاب «الترغیب و الترهیب» را در اختیار دارد که نامگذاری‌اش دلیل دارد. در فصلی هشدار نسبت به نافرمانی والدین و در فصلی دیگر: تشویق به نیکی به آنان آمده است.

حدیث نخست: نافرمانی پدر ومادر را بر شما حرام کرده است ....

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حدیث صحیح مغیره بن شعبه می‌فرماید:

(( إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ عَلَيْكُمْ عُقُوقَ الْأُمَّهَاتِ وَوَأْدَ الْبَنَاتِ وَمَنَعَ وَهَاتِ وَكَرِهَ لَكُمْ قِيلَ وَقَالَ وَكَثْرَةَ السُّؤَالِ وَإِضَاعَةَ الْمَالِ ))
((خداوند نافرمانی از مادران، زنده بگور کردن دختران و بازداشتن حقوق دیگران و طلب آن چه حق نیست و ناپسند کرده برای شما قیل و قال و سؤال زیاد و تلف‌کردن مال را ))

[بخاری]

حدیث دوم: نافرمانی پدر و مادر گناه کبیره است ....

برادران بزرگوار؛ باید بدانید که نافرمانی از مادران از بزرگترین گناهان است.
از ابوبکر رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

(( أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْبَرِ الْكَبَائِرِ ثَلَاثًا قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْإِشْرَاكُ بِاللَّهِ وَعُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَجَلَسَ وَكَانَ مُتَّكِئًا فَقَالَ أَلَا وَقَوْلُ الزُّورِ قَالَ فَمَا زَالَ يُكَرِّرُهَا حَتَّى قُلْنَا لَيْتَهُ سَكَتَ ))
((آیا شما را از بزرگترین گناهان کبیره خبردار نکنم؟، گفتند: آری ای رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم)، (ایشان) فرمودند: شرک به الله و نافرمانی از پدر و مادر (روای این حدیث می‌گوید): رسول الله قبلا تکیه زده بودند و سپس فرمودند: آگاه باشید که سخن دروغ (نیز از بزرگترین گناهان کبیره است) رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم جمله ( سخن دروغ از بزرگترین گناهان کبیره است را آن قدر تکرار نمودند) تا این که ما (حاضرین در مجلس در دل مان گفتیم) ای کاش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سکوت می‌کردند))

[بخاری]

imageگناه نابخشودنی شرک به خدا است، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ ﴾
(خداوند اين را كه به او شرك آورده شود نمى ‏آمرزد)

[نساء: 48]

نافرمانی از پدر ومادر همراه با شرک به خداست، تأکید می‌کنم انسان وقتی به پدر و مادرش نیکی کند احساس خوشبختی وصف ناپذیری می‌کند و احساس می‌کند خداوند از او خشنود است و وظیفه‌ی خود را نسبت به کسی که عامل وجود او بوده‌اند ایفا کرده است. چه کسی باعث به وجود آمدن بوده است؟ پدر و مادرتان. این نعمت یاری است. این نعمت مستقیم از سوی خدا است. آب، هوا، خوراک و نوشیدنی، نعمت هدایت و راهنمایی برای کسی که شما را به خدا راهنمایی کرده است. بنابراین گفتند:
شما سه پدر دارید، پدر نسبی، پدری که شما را همسر دهد و پدری که شما را به خدا برساند.
پدری که شما را زاده پدر نسبی شما و پدری که شما را همسر داده عمویتان است.
بسیاری از افراد به عموی خود بی حرمتی می‌کنند. عموی شما پدر همسرتان است. هجده سال برای شما او را پرورش داده است. بیست سال... چند شب او را به پزشک برده است؟ چند شب به پرورش او و اخلاق و پاکی و حضور او توجه داشته است تا این که از نظر جسمی، عقلی و روانی تکامل یافته است. سپس او را به عقد شما در آورده است. شما اکنون خود را همتای او می‌دانید. با او سختگیری می‌کنید. این از نشناختن خداوند است. از شناخت کم و سست ایمانی است. پدری که شما را زاده و پدری که همسر به شما داده و پدری که شما را به خدا رسانده است. .

حدیث سوم: خداوند در روز قیامت به سه تن نگاه نمی‌کند؛ نافرمان والدین ...

از ابن عمر روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

((ثَلَاثَةٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْعَاقُّ لِوَالِدَيْهِ وَالْمَرْأَةُ الْمُتَرَجِّلَةُ - أي المسترجلة - وَالدَّيُّوثُ وَثَلَاثَةٌ لَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ الْعَاقُّ لِوَالِدَيْهِ وَالْمُدْمِنُ عَلَى الْخَمْرِ وَالْمَنَّانُ بِمَا أَعْطَى ))
((خداوند در روز قیامت به سه تن نمی‌نگرد؛ کسی که نافرمانی پدر و مادر می‌کند، زنی که خود را شبیه مرد کند و مرد بی غیرت، و سه تن وارد بهشت نمی‌شود؛ نافرمانی کننده از پدر و مادر، معتاد به شراب، و منت گذار))

[به روايت نسايي]

طبیعتا بی غیرت دو معنا دارد: کسی که نسبت به آبروی خود حساس نباشد. این معمول آن است. اما سطح بدتری نیز وجود دارد و آن کسی است که از بزه و فاحشه را برای خانواده‌اش می پسندد. بوی بهشت به چنین کسی نمی‌رسد. کسی که غیرت ندارد. همسرش در بالکن خانه لباس‌ها را با لباس خواب روی بند آویز می‌کند و مردم او را می‌بینند و او نیز مشاهده می‌کند. اشکالی ندارد. عادی است. روح ورزشکارانه دارد. این شخص که نسبت به آبرویش غیرت ندارد و به فحشا در خانه‌اش راضی است پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم او را دیوث نامیده است. بوی بهشت به او نمی‌رسد و همراه با نافرمانان پدر ومادر قرار می‌گیرد.

چکیده:

درس امروز به خاطر این است که هر روز روز مادر باشد. انسان شاید نتواند هر روز به دیدن پدر و مادرش برود. بنابراین یک روز در میان می‌رود. نمی‌تواند هفته‌ای یک بار می‌رود. نمی‌تواند؛ فقط جمعه برود. شاید پدر از پسرش بی نیاز باشد. از اموال او بی نیاز باشد. اما پدری در دنیا نیست که از فرزندانش بی نیاز باشد .
یکی از برادران ما برای کار به آلمان سفر کرد. هتل‌ها پر بود. به من گفت: در خانه‌ای ساکن شدیم. خانه‌ای که یک زن سالخورده در آن بود. به تنهایی زندگی می‌کرد. یکی از زیباترین باغ‌ها در خانه‌اش وجود داشت. بیش از حد تصور به آن‌ها اهمیت می‌داد. این زن سالخورده در زندگی هیچ کاری نداشت و هیچ نگرانی نداشت به جز اینکه به این گل و گیاهان زیبا توجه کند. یعنی در خانه باغی از گیاهان کمیاب بود. وقتی از این زن پرسید که چرا این همه به باغ اهمیت می‌دهد گفت:
imageبه خاطر این که فرزندانم را قانع کنم در سالی یک بار به اینجا بیایند. این باغ را ببینند. به من گفت: پس از چند روز و یادم نمی‌آید که روز مادر بوده باشد یا جشن تولد بود اما یک عید اصلی در جامعه بود. خودش را با غذاهای خوشمزه و شیرینی آماده کرد. بیش از حد تصور بود.
او منتظر آمدن فرزندانش بود. آنان در همان شهر بودند. اما با نیامدن فرزندان غافلگیر شد. یکی تماس گرفت و از او عذرخواهی کرد. یکی کارت فرستاد. کسی نیامد. او غمگین شد و اندوه او را در برگرفت. چنین جوامعی حتما نیاز به روز مادر دارند. پسر در همان شهر باشد و مادرش کل سال را به باغ برسد و خوراکی‌های خوبی را آماده کند تا پسرش فرود آید و او را ببیند و با این وجود یکی با تلفن تماس می‌گیرد و بهانه می‌آورد و دومی کارت می‌فرستند. اما در نهایت کسی به دیدن او نمی‌آید. ما به چنین جوامع مصیبت زده‌ای که خانواده در آن فرو پاشیده و روابط انسانی در آن از هم پاشیده می‌گوییم نیازمند روز مادر و عید مادر اند.
این خوب است. کار خوبی است. اما اشکالی هم ندارد هر روز روز دانشجویان علوم دینی باشد. مسلمان و مؤمن واقعی نسبت به دین خود تعصب و غیرت دارد. هر روز، روز مادر است. من معمولا این گونه‌ام و برادرانی بر من ایراد می‌گیرند:
شما برادر حتی یک بار در عید سال جدید در باره‌ی رویدادهای هتل‌ها سخن نگفتی؟ من دیدگاه خاصی دارم. آنانی که در مقابل من نشسته‌اند به این مکان‌ها نمی‌روند. پس چرا باید درباره‌ی این موضوع با آنان سخن بگویم؟ کسانی که به این مکان‌ها می‌روند نزد من نمی‌آیند. طبیعی است وقتی به یک شخص والامقام بگوییم:
مواظب باش دزدی نکنی. وقتی انسانی والامقام را از دزدی منع می‌کنید این توهین است. این در حقیقت توهین است. در بلاغت می‌گویند: سخن با مقتضای حال مطابقت کند. یکی به شما می‌گوید: ساعت چند است؟ به خداوند بزرگ، به خداوند بزرگ، به خداوند بزرگ ساعت هفت است. این انسان بلاغت ندارد. انکار نکرده است ساعت چند است و از شما نخواسته قسم بخورید. بنابراین اگر سخن با مقتضای حال مطابقت نداشته باشد سخن بلیغ نیست. اگر شما کودکی را برای پست کردن بفرستید به او چه می‌گویید؟
به او پنجاه کلمه می‌گویید. برو به فلان مکان و تمر را خودت با این مبلغ بخر و مواظب باش. آن را خیس کن و بر روی پاکت محکم بچسبان. با دست روی آن فشار بده. نامه را بگیر و به صندوق قرمز که دریچه دارد ببر و نامه را در آن بینداز. این‌ها همه لازمه‌ی سخن گفتن با کودک است. اما اگر دوست هم سن وسال خودتان باشد به او بگویید: لطفا سر راه خود این نامه را در صندوق پستی بینداز. بیان جزئیات برای او عیب است. ایجاز با کودک هم خوب نیست. تعریف بلاغت این است: این که سخن با مقتضای کلام مطابق باشد. بنابراین ما هر گاه درباره‌ی مادر سخن بگوییم باید تمام روزهای ما روز مادر باشد. یکی از دلایل موفقیت در زندگی این است که به والدین نیکی کند.

حدیث چهارم: نافرمان پدر و مادر بوی بهشت را نمی‌شنود ....

از ابوهریره روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

(( يراح ريح من مسيرة خمسمائة عام، العاق لوالديه لا يجد ريح الجنة، و إن ريح الجنة ليجده الإنسان من مسيرة خمسمائة عام ))
((از مسیر پانصد ساله بو به مشام می‌رسد اما بوی بهشت به نافرمان پدر و مادر نمی‌رسد و در حالی که بوی بهشت را انسان از فاصله‌ی پانصد ساله می‌بوید))

گاهی انسان باعث دشنام به پدر و مادرش می‌شود.
از عبدالله بن عمرو روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

(( إِنَّ مِنْ أَكْبَرِ الْكَبَائِرِ أَنْ يَلْعَنَ الرَّجُلُ وَالِدَيْهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَكَيْفَ يَلْعَنُ الرَّجُلُ وَالِدَيْهِ قَالَ يَسُبُّ الرَّجُلُ أَبَا الرَّجُلِ فَيَسُبُّ أَبَاهُ وَيَسُبُّ أُمَّهُ ))
((از بزرگ‌ترین گناهان کبیره این است که انسان والدین خود را دشنام دهد. گفتند: ای رسول الله چگونه شخص پدر و مادرش را نفرین می‌کند. فرمود: این گونه که یک شخص پدر شخص دیگر را دشنام می‌دهد و او نیز پدرش یا مادرش را دشنام می‌دهد))

[بخاری ]

حدیث را اگر باز کنید دامنه‌ی آن گسترده است. یعنی هر بدی به یک انسان باعث می‌شود این انسان پدر و مادرش را دشنام دهد. شما خودتان این را باعث شده اید. اگر کارتان رها کنید و یا خلاف وعده نمایید و شخص نادانی باشد همان ابتدا پدرتان را دشنام می‌دهد. این بر زبان مردم است. دشنام پدر امروزه از لازمه‌های دشنام است. هر کس که کار خود را بد انجام دهد. شغل و تخصص و حرفه‌اش را بد اجرا کند. خلاف وعده کند. مال حرام بخورد. تجاوز و بد رفتاری کند. نادانان چه می‌کنند؟ اولین رفتار آنان با شما دشنام پدرتان است. چه کسی پدر را دشنام می‌دهد؟ خودتان با بدرفتاری تان. این معنای حدیث است.
از عبدالله بن عمرو روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

(( إِنَّ مِنْ أَكْبَرِ الْكَبَائِرِ أَنْ يَلْعَنَ الرَّجُلُ وَالِدَيْهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَكَيْفَ يَلْعَنُ الرَّجُلُ وَالِدَيْهِ قَالَ يَسُبُّ الرَّجُلُ أَبَا الرَّجُلِ فَيَسُبُّ أَبَاهُ وَيَسُبُّ أُمَّهُ ))
((از بزرگ‌ترین گناهان کبیره این است که انسان والدین خود را دشنام دهد. گفتند: ای رسول الله چگونه شخص پدر و مادرش را نفرین می‌کند. فرمود: این گونه که یک شخص پدر شخص دیگر را دشنام می‌دهد و او نیز پدرش یا مادرش را دشنام می‌دهد))

[بخاری ]

حدیث پنجم: ای گروه مسلمانان از خداوند بترسید ....

imageحدیث بسیار دقیقی است. از جابر بن عبدالله روایت است که گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم بر ما گذشت و ما گرد هم بودیم. فرمود:

(( يا معشر المسلمين اتقوا الله، وصلوا أرحامكم - دققوا في الكلام الآن - فإنه ليس من ثواب أسرع من صلة الرحم، و إياكم و البغي، فإنه ليس من عقوبة أسرع من عقوبة البغي، و إياكم و عقوق الوالدين، فإن ريح الجنة توجد من مسيرة ألف عام، والله لا يلجها عاق و لا قاطع رحم و لا شيخ زان، و لا جارٌّ إزاره خيلاء، إنما الكبرياء لله رب العالمين ))
((ای گروه مسلمانان از خداوند بترسید و صله‌ی رحم بجا آورید- اکنون دقت کنید در این سخن- که از صله‌ی رحم چیزی زودتر پاداش داده نمی‌شود و مبادا سرکشی کنید که مجازات سرکشی از همه چیز زودتر صورت می‌گیرد و مبادا نافرمانی پدر و مادر کنید که بوی بهشت که از هزار سال به مشام می‌رسد به خدا سوگند به نافرمان والدین و قطع کننده صله‌ی رحم و پيرمردى كه زنا كند، وکسى كه از روى تكبّر راه رود، نمی‌رسد و تکبر وغرور تنها برای پروردگار جهانیان است))

بخشی از مضمون این حدیث طولانی مربوط به درس است. هیچ چیز از نیکی به پدر و مادر زودتر پاداش داده نمی‌شود و هیچ چیز زودتر از نافرمانی پدر و مادر مجازات داده نمی‌شود. به همین تناسب گناهان بسیار زیاد است و چه بسا مجازاتش به آخرت افکنده شود به جز نافرمانی والدین که خداوند متعال مجازات نافرمانی کننده از پدر و مادر را زودتر در همین دنیا و پیش از آخرت اجرا می‌کند.

حدیث ششم: همه‌ی گناهان را خداوند تا زمانی که بخواهد تأخیر می‌کند مگر نافرمان کننده پدر و مادر ....

در حدیثی از ابوبکره روایت است که می‌گوید: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می‌گوید:

(( كل الذنوب يؤخر الله ما شاء منها إلى يوم القيامة إلا عقوق الوالدين فإن الله تعالى يعجله لصاحبه في الحياة قبل الممات ))
((همه‌ی گناهان را خداوند تا زمانی که بخواهد تأخیر می‌کند مگر نافرمان پدر و مادر که خداوند پیش از مرگ و در زندگی نافرمانی کننده او را مجازات می‌کند))

[حاكم در مستدرک ]

گاهی می‌بینید که مصیبت‌های نابودکننده‌ای بر انسان وارد می‌شود که در نتیجه‌ی نافرمانی از پدر و مادر است. این هشدار نسبت به نافرمانی والدین است. من این موضوع را آغاز نمودم تا درس را با تشویق به نیکی به والدین به پایان برم. آخرین برداشت تشویق است.

حدیث هفتم: محبوب‌ترین چیز در نزد خدا نماز در وقتش سپس نیکی کردن به پدر و مادر ....

از عبدالله بن مسعود روایت است که از رسول الله پرسیدم چه کاری نزد خداوند بهتر است، ایشان صلی الله علیه وسلم فرمود:

(( الصَّلَاةُ عَلَى وَقْتِهَا قَالَ ثُمَّ أَيٌّ قَالَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ قَالَ ثُمَّ أَيٌّ قَالَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ))
((نماز اول وقت گفت سپس چه کاری؟ فرمود نیکی کردن به پدر و مادر گفت سپس چه کاری؟ فرمود جهاد در راه خدا))

[بخاری ]

یعنی بالاترین عمل نماز اول وقت و نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خدا است.

حدیث هشتم: هرگز فرزندى پاداش پدرش را ادا نمى كند، مگر آن كه پدر مملوک باشد و فرزند او را بخرد و آزاد سازد.

image
از ابوهریره روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند:

(( لَا يَجْزِي وَلَدٌ وَالِدًا إِلَّا أَنْ يَجِدَهُ مَمْلُوكًا فَيَشْتَرِيَهُ فَيُعْتِقَهُ ))
((هرگز فرزندى پاداش پدرش را ادا نمى كند، مگر آن كه پدر مملوک باشد و فرزند او را بخرد و آزاد سازد))

[مسلم]

این حدیث می‌تواند گسترده‌تر باشد. یعنی هر کاری بکنید نمی‌توانید حق آن دو را بپردازید به جز در یک مورد که آنان به دست شما هدایت شوند. خداوند به انسان می‌فرماید:

﴿ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ * فَكُّ رَقَبَةٍ ﴾
(و[لى] نخواست از گردنه [عاقبت‏ نگرى] بالا رود * و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست * بنده‏ اى را آزاد كردن)

[بلد: 11-13]

یعنی مفهوم این آیه گسترده است. انسان بنده‌ی شهوت خود است. اگر از بندگی شهوات بیرون نیاید هرگز به خداوند نخواهد رسید. پس اگر گردنه را پشت سر نهد:

﴿ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ * فَكُّ رَقَبَةٍ ﴾
(و تو چه دانى كه آن گردنه [سخت] چيست * بنده‏ اى را آزادكردن)

[بلد: 11-13]

یعنی آزاد سازی خودش از بندگی شهوات که پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

(( تَعِسَ عَبْدُ الدِّينَارِ وَالدِّرْهَمِ وَالْقَطِيفَةِ وَالْخَمِيصَةِ إِنْ أُعْطِيَ رَضِيَ وَإِنْ لَمْ يُعْطَ لَمْ يَرْضَ ))
((نابود باد بنده دینار و درهم و پارچه و جامه زیبا، اگر به او عطایی شود، خشنود گردد و اگر به وی عطایی نشود، خشمناک شود))

[بخاری]

انسان بنده‌ی شهوات خود است. اگر از این بندگی رها نشود هرگز به خداوند نمی‌رسد. علاوه بر این مفهوم هم چنین پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

(( لَا يَجْزِي وَلَدٌ وَالِدًا إِلَّا أَنْ يَجِدَهُ مَمْلُوكًا فَيَشْتَرِيَهُ فَيُعْتِقَهُ ))
((هرگز فرزندى پاداش پدرش را ادا نمى كند، مگر آن كه پدر مملوک باشد و فرزند او را بخرد و آزاد سازد))

[مسلم]

imageیعنی خداوند چنین مقدر نموده است. یا او را انسانی دور از خدا و بدون نماز و گاهی شرابخوار قرار داده است. اگر خداوند برای انسانی، جوان مومنی مقدر کرده باشد که از نسل پدر منحرف یا مسامحه کار یا نادان یا مرتکب برخی از گناهان و نافرمانی‌ها باشد و پسر بنا به حکمتی والا و با عزت نفس و صبر فراوان و با دعوت و خدمت فراوان توانست پدرش را به توبه وادارد که راه حق و ایمان را بپیماید این پسر حق پدرش را پرداخته است. تنها زمانی می‌توانید حق پدر ومادرتان را ادا کنید که به دست شما هدایت شده باشند. این زمان می‌برد.
آسان است که دوستتان را هدایت کنید. اما پدر بسیار دشوار است زیرا شما پاره‌ای از او بوده اید. می‌گوید: پسرمان می‌خواهد به ما یاد بدهد. بنابراین کسی که می‌خواهد پدرش را به دین خودش بیاورد نیاز به شکیبایی فراوان و دانایی زیاد و صبر فراوان و خدمت بسیار دارد. بنابراین انسان با نیکی شاید هدایت شود و در اصول دعوت به شما گفته‌ام:
نیکی پیش از گفتن و دستور دهنده پیش از دستور دادن و الگو بودن پیش از دعوت کردن است. شما تنها زمانی می‌توانید چیزی به پدرتان بگویید که سخت به او خدمت کنید و نیازهایش را برآورده کنید. آن گاه اگر سخن بگویید به شما گوش می‌دهد و شما توانسته‌اید او را به خانه‌ی خدا دعوت کنید. و او را به طاعت خداوند واداشته‌اید و برخی از گناهان را ترک کرده است. این کار قیمت ندارد. او شما را زاده است و دلیل وجود شما است و شما توانسته‌اید پاداش او را بپردازید. پاداشی بزرگتر از این نیست که سبب هدایت او شوید. بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

(( لَا يَجْزِي وَلَدٌ وَالِدًا إِلَّا أَنْ يَجِدَهُ مَمْلُوكًا فَيَشْتَرِيَهُ فَيُعْتِقَهُ ))
((هرگز فرزندى پاداش پدرش را ادا نمى كند، مگر آن كه پدر مملو باشد و فرزند او را بخرد و آزاد سازد))

[مسلم]

نیکی به پدر و مادر برابر با جهاد در راه خدا است:

ما احادیث فراوانی داریم با این مضمون که نیکی به والدین برابر با جهاد در راه خدا است. چندین حدیث چنین مضمونی دارند.
هم چنین شوهرداری خوب زن برابر با جهاد در راه خداوند است بنابراین جهاد کنید.
بفرما، شما پدر و مادر دارید. به وسیله‌ی آنان جهاد کنید.
ای زن شما شوهر داری؟ آری، خوب شوهرداری کردن برابر با جهاد در راه خداوند است.
دروازه‌های خیر باز است. انسان گاهی از لجبازی می‌گوید: در این زمانه کار نیکی وجود ندارد. کارهای نیک معمولا بیشتر آن وجود ندارد .
از عبدالله بن عمرو روایت است که گفت: شخصی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و از ایشان اجازه‌ی جهاد خواست، فرمود:

(( أَحَيٌّ وَالِدَاكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَفِيهِمَا فَجَاهِدْ ))
((آیا پدر و مادرت زنده‌اند؟ گفت: آری. فرمود: به وسیله‌ی آنان جهاد کن))

[بخاری ]

این نخستین حدیث است، در روایت مسلم از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت است که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و گفت برای جهاد و مهاجرت با تو بیعت می‌کنم و پاداش آن را از خداوند می‌خواهم:

(( فَهَلْ مِنْ وَالِدَيْكَ أَحَدٌ حَيٌّ قَالَ نَعَمْ بَلْ كِلَاهُمَا قَالَ فَتَبْتَغِي الْأَجْرَ مِنْ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَارْجِعْ إِلَى وَالِدَيْكَ فَأَحْسِنْ صُحْبَتَهُمَا ))
((آیا پدر و مادرت زنده‌اند گفت آری هر دو زنده‌اند. فرمود پس پاداش را از خداوند می‌خواهی. گفت آری فرمود پس بازگرد به نزد والدین خود و به خوبی با آنان رفتار کن))

[مسلم]

این دوم، سومی از عبدالله بن عمرو روایت است که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و گفت آمده‌ام برای مهاجرت با تو بیعت کنم و پدر و مادرم گریه می‌کنند، فرمود:

(( ارْجِعْ إِلَيْهِمَا فَأَضْحِكْهُمَا كَمَا أَبْكَيْتَهُمَا ))
((نزد آنان بازگرد و همان طور که باعث گریه شان شدی آنان را به خندان))

[نسائی]

این سه جهاد.
از ابوسعید خدری روایت است که مردی از یمن نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم مهاجرت کرد، ایشان فرمود:

(( هَلْ لَكَ أَحَدٌ بِالْيَمَنِ ))
((آیا کسی را در یمن داری؟))

گفت: والدینم.
فرمود:

(( أَذِنَا لَكَ ))
((به تو اجازه داده‌اند))

گفت: خیر.
فرمود:

(( ارْجِعْ إِلَيْهِمَا فَاسْتَأْذِنْهُمَا فَإِنْ أَذِنَا لَكَ فَجَاهِدْ وَإِلَّا فَبِرَّهُمَا ))
((نزد آنان بازگرد و از آنان اجازه بگیر و اگر اجازه دادند جهاد کند و گرنه به آنان نیکی کن))

[ابو داوود]

یعنی نیکی شما به آن دو جهاد است. این چهارتا، پنجم:
از عبدالله بن عمرو روایت است که گفت مردی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و از ایشان اجازه‌ی جهاد گرفت، فرمود:

(( أَحَيٌّ وَالِدَاكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَفِيهِمَا فَجَاهِدْ ))
((آیا پدر و مادرت زنده‌اند؟ گفت: آری، فرمود: پس به وسیله‌ی آنان جهاد کن))

[مسلم]

و حدیث ششم:
از انس روایت است که گفت: مردی نزد رسول الله آمد و گفت: من تمایل به جهاد دارم ولی توان آن را ندارم: فرمود:

(( هل بقي من والديك أحد ؟ قال: أمي، قال: قابل اللهَ في برها، فإذا فعلت ذلك فأنت حاجٌّ و معتمر و مجاهد .....))
((آیا پدر یا مادرت زنده هستند؟ گفت مادرم، فرمود: با نیکی به او با خدا رو به رو شو. اگر این کار را کردی مانند این است که حج عمره و جهاد به جا آورده‌ای...))

[ به روایت ابو يعلى و طبراني در الصغير وا لأوسط، و سند آن ها حسن است ]

image
چند حدیث شد؟ شش حدیث صحیح تأکید می‌کند که اگر به مادر و پدرتان نیکی کنید مانند این است که در راه خداوند جهاد کرده‌اید. این سخن رسول الله است. سخن شخصی نیست. کسی است که از روی هوا و هوس سخن نگفته است. سخنان او وحی الهی بوده است. چنان که احادیث رسول الله را شنیده‌اید سخن سیدنا سعد را نیز به یاد آورید: در سه مورد من یک مرد هستم و در بقیه یکی از مردم هستم. این سه تن کیستند:
از رسول الله صلی الله علیه وسلم هر حدیثی شنیدم دانستم که حقیقتی است از سوی خداوند متعال که این هستی را آفریده و این را به پیامبرش که فرستاده و معصوم است، نازل کرده است و ما را دستور داده از او بگیریم. کسی که این هستی را آفریده این آموزه‌ها را به پیامبر وحی کرده است. این‌ها دستورالعمل‌های آفریننده است. زمانی ارزش سخن را می‌دانید که بدانید متکلم کیست. گوینده رسول الله است. گوینده‌ای که به او وحی شده است. علما گفته اند: وحی دو دسته است. وحی تلاوت شده که قرآن است و وحی تلاوت نشده که سنت رسول الله است. سخنان پیامبر همه وحی است اما ساختار آن را رسول الله خودش بیان نموده است.
این یکی از هفت تا است و من شش تا را شمردم.
از معاویه بن جاهمه سلمی روایت شده که گفت: نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتم، سپس گفتم: یا رسول الله همانا من می‌خواهم برای جهاد همراه تو بیایم و نیتم فقط برای الله و دار آخرت است. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

(( وَيْحَكَ أَحَيَّةٌ أُمُّكَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ ارْجِعْ فَبَرَّهَا ثُمَّ أَتَيْتُهُ مِنْ الْجَانِبِ الْآخَرِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي كُنْتُ أَرَدْتُ الْجِهَادَ مَعَكَ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ قَالَ وَيْحَكَ أَحَيَّةٌ أُمُّكَ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَارْجِعْ إِلَيْهَا فَبَرَّهَا ثُمَّ أَتَيْتُهُ مِنْ أَمَامِهِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي كُنْتُ أَرَدْتُ الْجِهَادَ مَعَكَ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ قَالَ وَيْحَكَ أَحَيَّةٌ أُمُّكَ قُلْتُ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَيْحَكَ الْزَمْ رِجْلَهَا فَثَمَّ الْجَنَّةُ ))
((وای برتو آیا مادرت زنده است؟ گفتم: بله. سپس فرمود: برگرد و به مادرت نیکی کن. سپس من نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتم، و گفتم: یا رسوالله همانا من می‌خواهم برای جهاد همراه تو بیایم و نیتم فقط برای الله و دار آخرت است. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: وای برتو آیا مادرت زنده است؟ گفتم: بله. سپس فرمود: برگرد و به مادرت نیکی کن. سپس از جانب دیگری نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم رفتم و گفتم: یا رسول الله همانا من می‌خواهم برای جهاد همراه تو بیایم و نیتم فقط برای الله و دار آخرت است. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: وای برتو آیا مادرت زنده است؟ گفتم: بله. سپس فرمود: وای بر تو، خدمت او را کن زیرا که او سبب دخول تو به بهشت می‌شود ". و این حدیث در سنن نسائی بلفظ (فَالْزَمْهَا فَإِنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ رِجْلَيْهَا) آمده است. یعنی: "پس به او خدمت کن زیرا که بهشت زیر پای اوست))

[ابن ماجه]

از ابو امامه روایت شده که مردی گفت: ای رسول الله حق پدر و مادر بر فرزندان چیست؟ فرمود:

(( هُمَا جَنَّتُكَ وَنَارُكَ ))
((آن دو بهشت و دوزخ تو اند))

[ابن ماجه]

یعنی نیکی به آنان بهشت و نافرمانی آنان آتش است. آنان بهشت و دوزخ تو‌اند.
از ثوبان روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته‌اند:

(( لَا يَزِيدُ فِي الْعُمْرِ إِلَّا الْبِرُّ وَلَا يَرُدُّ الْقَدَرَ إِلَّا الدُّعَاءُ وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ يُصِيبُهُ ))
((چیزی جز نیکی، عمر را نمی‌افزاید و چیزی جز دعا، بلا و سرنوشت را بازنمی گرداند و انسان گاهی به موجب گناهی که انجام داده است، از روزی محروم می‌شود))

[ابن ماجه]

یعنی یکی از عوامل روزی فراوان اطاعت از خداوند است و دلیل آن این است که خداوند متعال فرموده است:

﴿ وألَّو اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً ﴾

 

( و اگر [مردم] در راه درست پايدارى ورزند قطعا آب گوارايى بديشان نوشانيم)

[جن: 16]

از ثوبان روایت است که گفت رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته‌اند:

(( لَا يَزِيدُ فِي الْعُمْرِ إِلَّا الْبِرُّ وَلَا يَرُدُّ الْقَدَرَ إِلَّا الدُّعَاءُ وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ يُصِيبُهُ ))
((چیزی جز نیکی، عمر را نمی‌افزاید و چیزی جز دعا، بلا و سرنوشت را بازنمی گرداند و انسان گاهی به موجب گناهی که انجام داده است، از روزی محروم می‌شود))

[ابن ماجه]

image

آنان بهشت و آتش تو هستند 

 

یعنی نیکی به پدر و مادر.
از ابوهریره روایت است که گفت رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته‌اند:

(( مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُبْسَطَ لَهُ فِي رِزْقِهِ وَأَنْ يُنْسَأَ لَهُ فِي أَثَرِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ ))
((هركس كه می‌خواهد روزیاش زياد گردد و عمرش طولانی شود، بايد كه صله رحم داشته باشد))

[بخاری]

اما من می‌ترسم با خواندن این حدیث برداشتی غیر از منظور پیامبر داشته باشید. پیامبر نخواسته در نافرمانی خداوند از پدر و مادرتان پیروی کنید. بیشتر مردم می‌گویند: «مادرم چنین می‌خواهد»، مادرانی هستند که فرزندان خود را دستور به طلاق زنانشان می‌دهند. این سخن مردود و برخلاف سنت است. حق هر کسی را بدهید. پرسشی بپرسید: پدرم پایبند نیست. شما باید به او نیکی کنید. در نافرمانی از خداوند از او فرمان نبرید. فراموش نکنید که سیدنا سعد بن ابی وقاص وقتی اسلام آورد مادرش به او گفت: هرگز چیزی نخواهم خورد تا به محمد کفر بورزی. گفت: ای مادرم اگر صد جان داشته باشی و یکی یکی از دست بدهی من هرگز به محمد کفر نخواهیم ورزید؛ خواه بخور و خواه نخور.

معنای نیکی و اطاعت:

این احادیث صحیح پیامبر را برایتان خواندم. اما من که می‌خوانم می‌ترسم که برداشت شما این باشد که باید به طور مطلق از پدر اطاعت کنید. در نافرمانی خداوند نباید از مخلوق او اطاعت کرد. دستور به اطاعت نیست. اگر تمام آیات را خوانده باشید. دستور به نیکی به پدر و مادر داده شده است. خداوند می‌فرماید:

﴿ وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر