حالت سیاه
29-11-2024
Logo
تفسير مطول – سوره نمل 027 - درس (04-18): تفسير آيات 20 –31 مفهوم داستان قرآنی، داستان سيدنا سليمان با هدهد.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعده‌ی امانت دار. پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌کنند و با رحمت خود ما را در زمره‌ی بندگان نیکوکارت قرار ده، بار خدایا ما را از تاریکی نادانی و توهم به نور معرفت و دانش، و از شهوات به سوی بهشت بیرون ببر.

هدف داستان های قرآنی:

با درس چهارم از سوره نمل در خدمت شما هستیم و همیشه این حقیقت را تکرار می کنیم که هدف از داستان های قرآنی بیان رویدادها، شخصیت ها، گفتمان ها، آغاز و پایان، گره، و پایان آن نیست بلکه تنها هدف آـن محتوا و مفهوم داستان است. رویدادهایی که رخ داده و پایان یافته است. هزاران سال از آن گذشته است و تبدیل به قرآنی شده که تا پایان جهان خوانده می شود. این سخن خدا است. سخن خداوند قدیم است. از این داستان چه بهره ای می بریم؟ این موقعیت ها، آن رویدادها، این حرکات و آن سکنات و به تصویر کشیدن رخدادها برای ما اهمیت ندارد بلکه تنها چیزی که برایمان اهمیت دارد هدفی است که خداوند متعال آن را در بیان داستان برای ما مدنظر دارد. درسی که خداوند برایمان بیان کرده، مهم است که می فرماید:

﴿ لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ ۗ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَىٰ وَلَٰكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (111) ﴾

﴿ به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است‏ سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مى ‏آورند رهنمود و رحمتى است ﴾

[  يوسف ]

پند کجاست؟ درس کجاست؟ برداشت کدام است؟ مفهوم و هدف چیست؟ این ها مواردی است که در داستان سلیمان گاه همراه با مورچه و گاه همراه با هدد و گاهی در رابطه با ملکه بلقیس مدنظر ما است.
این پیامبر بزرگ که فرمانروایی به او داده شده است و در درسی پیش تر برایتان بیان کردم که خداوند متعال وقتی می فرماید: 

﴿ وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا ۖ وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ(15) ﴾

﴿ و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است ﴾

[ نمل  ]

وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ

1 – برتری علم بر فرمانروایی:

خداوند نفرموده است: همراه با علم، فرمانروایی به او داده است، چرا؟ زیرا اگر علم و فرمانروایی را با هم مقایسه کنی، فرمانروایی در مقابل علم اهمیتی ندارد. فرمانروایی از بین می رود. انسان گاهی فرمانروایی اش را از دست می دهد. پس فرمانروایی از بین رونده است. اما علم جاودان است. بنابراین خداوند فقط خواسته چیزی به علم اضافه کند که در سطح آن باشد. پس با اینکه خداوند فرمانروایی را به سیدنا سلیمان داده است اما در هنگامی که خداوند از علمی که به سیدنا سلیمان داده سخن می گوید، یادی از فرمانروایی نمی شود. این یک. 

2 – اصل در قدرت و فرمانروایی این است که هر دو در خدمت حق باشد:

دوم اینکه به طور کلی از داستان این پادشاه بزرگ این را می فهمیم که چگونه قدرت و فرمانروایی ممکن است در راه حق به کار گرفته شود. کسی که به شما می گوید: قدرت افسار گسیخته است؟ گاهی هدفمند است. گاهی قدرت در راه گسترش حق استفاده می شود. گاهی در راه هدایت و در راه نهادینه سازی احترام و اخلاق در جهان به کار می رود. بنابراین خداوند سبحان این داستان را در مقابل ما نهاده تا نخستین حقیقت آن این باشد که شاید صاحب پادشاهی و قدرت و فرمانروایی در اوج ایمان باشد و شاید یک پیامبر باشد و در اوج قدرت و فرمانروایی و پادشاهی باشد. این که چگونه فرمانروایی و قدرت در خدمت حق و گسترش حق و یاری حق به کار می رود، محور این داستان است.
بنابراین: محور داستان این است که پادشاهی چیزی نیست که با علم مقایسه شود، زیرا اثر علم جاودانه است در حالی که پادشاهی با مرگ پایان می پذیرد. کافی است قلب بایستد، پادشاهی تمام می شود. اما علم برای همیشه با انسان همراه است. بنابراین هدف خداوند از این داستان این است که هر انسانی که خداوند قدرتی به او ببخشد، یا مقام و جایگاه و پستی به او ببخشد باید قدرت خود را در راه حق، در خدمت حق، و برای یاری حق قرار دهد. هم چنین ثروت که قدرتی در روی زمین است در راه خداوند به کار می رود. و علم نیز که قدرتی دیگر است در راه خداوند استفاده می شود. قدرت و پادشاهی نیز ممکن است در راه حق به کار روند.

﴿ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ(20)﴾

﴿ و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى ‏بينم يا شايد از غايبان است ﴾

[ نمل ]

وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ

1 – از ویژگی های پادشاه دلجویی از رعیت خود است:

سیدنا سلیمان، نظارت از لوازم دوراندیشی پادشاهی است. در مقابل نظارت سهل انگاری است. یا نظارت می کنی یا همه چیز را رها می کنی. تساهل از ویژگی های فرمانروای موفق و پادشاه دوراندیش و رهبر کامل نمی باشد.
﴿ و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى ‏بينم﴾ پیش از هر چیز وقتی خداوند می فرماید:

﴿ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ(17) ﴾

﴿ و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع‏آورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گرديدند ﴾

[ نمل ]

جنیان، انسان ها و پرندگان همه تحت سیطره ی سلیمان (ع) نیست:

معنای این آیه این نیست که تمام انسان های معاصر این پیامبر بزرگ تحت فرمان او بوده اند و نیز به این معنا نیست که تمام جنیان و پرندگان تحت فرمان او بوده اند. بلکه برخی انسان ها، برخی جنیان و برخی پرندگان تحت فرمان او بودند. سوم اینکه: معنایش این نیست پرندگانی که خداوند تحت فرمان او قرار داده مانند سایر پرندگان است بلکه پرندگانی خاص با قدرت درک خاصی بوده است. قدرت تشخیص و حالاتی استثنائی داشتند که دیگر پرندگان از آن برخوردار نبودند. و پس از اندکی معنای این سخن را خواهید دید.

فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ

 ﴿ و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى ‏بينم﴾ اگر هدهدها همه در تسخیر او می بودند نمی توانست آنان را بشناسد ولی یک هدهد در تسخیر او بود که ویژگی های بارزی داشت. در جستجوی آن برآمد اما او را نیافت. این از ویژگی های فرماندهان است که در جستجوی افراد خود باشند.

درس هایی در فرماندهی:

1 – پرسش سلیمان از دلیل غیبت هدهد:

 ﴿وَت و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى ‏بينم يا شايد از غايبان است﴾ واژه الهدهد، این الف و لام یعنی هدهد مشهور که آن را می شناسم ومعین است. وقتی درباره هدهد پرسید اینجا یک نکته مهم وجود دارد. تو در سطح فرماندهی اگر با یکی از افراد تحت نظر خود تساهل به خرج دهی و جدی نگیری و شایع شود که تو جدی نیستی و حساب وکتاب نداری و در امور خود نظم وجدیت نداری این رهاسازی درمورد این هدهد سریع واگیر می شود و در چند روز یا چند هفته یا چند ماه تمام هدهدها غائب می شوند و کارهایی که به آنان واگذار شده را انجام نمی دهند. بنابراین وقتی هدهد را می جوید و او را نمی یابد همه ی اطرافیان این پیامبر می فهمند که هدهد غائب است و بدون اجازه غایب شده است. اگر با اجازه غایب می شد این پیامبر بزرگوار او را جستجو نمی کرد. اگر شما کسی را به ماموریت بفرستی و چند روزی نباشد هرگز درباره اش نمی پرسی زیرا خودت او را فرستاده ای. 
بنابراین: کسانی که آنجا بودند برداشت کردند که این هدهد بدون اجازه اش غایب شده است و غیبت او مجاز نبوده است و سیدنا سلیمان وقتی هدهد را خواست به همراه کسانی که پیرامون او بودند اعم از جنیان و انسان ها و پرندگان فهمیدند که او بدون اجازه غائب شده است. آنان وی را تحت نظر داشتند. چه خواهد کرد؟ ساکت خواهد شد. او را محاسبه نخواهد نمود؟ دستش را نخواهد گرفت و امورش را سامان نخواهد داد؟ بنابراین این تساهل و این نقص و کوتاهی به سایر هدهدها و انواع پرندگان و انسان ها و جنیان سرایت خواهد کرد. این درسی است در فرماندهی. 

2 – آسان سازی مسئولیت را از سليمان عليه السلام بیاموزید:

اگر معلم یک مدرسه باشید و دانش آموزان را مکلف به یک تکلیف کنید و دانش آموزی ننوشته باشد. تمام دانش آموزان به استثنای این دانش آموز ننوشته باشند. دانش آموزان همه به شما نگاه می کنند که چه خواهید کرد؟ اما شما کاری انجام ندهید وبه او بگویید: تو تکلیف خودت را ننوشته ای. آزادی. با این سخن در روز بعد نیمی از کلاس بدون تکلیف می آیند. و دقیقا پس از دو روز خواهید دید که تمام دانش آموزان یا بیشترشان را بدون انجام تکلیف خواهی یافت. دانش آموزان شما را زیر نظر دارند. و وقتی دیدند شما کاری انجام ندادید جدی نمی گیرند. او را نزدی، وعید ندادی، تهدید نکردی، کاری نکردی. کوتاهی کرد و تکلیف خود را رها کرد و اهمال نمود و شما ساکت ماندی.
پدر نیز چنین است، اگر پدر بودی و چند فرزند داشتی و یکی از فرزندانت از پا را حد خود فراتر گذاشت و شما هیچ کار منفی یا مثبتی را انجام ندادی. این بی نظمی پس از چند روز به دیگران نیز سرایت می کند. اگر مدیر یک کارگاه باشی یا مدیر یک بیمارستان باشی اگر مدیر یک مدرسه باشی. اگر یک مقام فرماندهی داشته باشی. یکی از اطرافیانت دچار اشتباهی شود و یا کوتاهی کند یا گناهی کند یا سرپیچی کند یا پا فراتر از حد گذارد و شما کاری انجام ندهی این کوتاهی به سایر افراد تحت فرمان تو سرایت خواهد کرد.
این موقعیت نیز موقعیتی است که به ما می آموزد چگونه پدرانی موفق باشیم و چگونه معلمانی موفق باشیم و چگونه گروهی را به شکل صحیحی تربیت کنیم که ما را به نتیجه ی مورد نظر برساند. یکی از یاران سیدنا عمر رضی الله عنه گفته است: <<مرد از خشونت تو می ترسند. خلیفه ی مهربان گریست و گفت: به خدا سوگند ای ابوذر اگر مردم از مهربانی دل من با خبر شوند این عبای مرا خواهند گرفت ولی این امر تنها به شکلی که می بینی سزاورا او است>>
این خلیفه بزرگ روزی در خیابان های مدینه راه می رفت. مردی را نشسته یافت که به وی اهمیتی نداد و برایش برنخاست و احترامی به خلیفه ی خدا نگذاشت پس او را با تازیانه زد و به او گفت: << آیا از قدرت خداوند نمی ترسی؟ قدرت خداوند از تو نمی ترسد>> ، اگر او را به حال خودش رها می کرد امور آشفته می شد و به مردم نیز تعدی می گردید، این درسی است در فرماندهی.
﴿ و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى ‏بينم يا شايد از غايبان است﴾ بدون اجازه غایب شد.

او را به شدت مجازات خواهم کرد

﴿ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ(21) ﴾

﴿ قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى ‏كنم يا سرش را مى برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد ﴾

[ نمل ]

 پیامبر ﷺ در یکی از احادیث شریف خود فرموده است: 

(( عَلِّقُوا السَّوْطَ حيثُ يَرَاهُ أهلُ البيتِ , فإنه أَدَبٌ لهم ))

(( تازیانه را در جایی آویزان کنید تا خانواده ببینند، چراکه این مایه ی ادب آنان است ))

[ به روایت طبرانی ]

باید اطرافیانت بدانند که در زمان مناسب عذاب دردناک را در میان آنان خواهی افکند. و خداوند متعال آنجا که می فرماید: 

﴿ وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ ۚ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ (60) ﴾

﴿ و هر چه در توان داريد از نيرو و اسبهاى آماده بسيج كنيد تا با اين [تداركات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] ديگرى را جز ايشان كه شما نمى ‏شناسيدشان و خدا آنان را مى ‏شناسد بترسانيد و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مى ‏شود و بر شما ستم نخواهد رفت ﴾

[  انفال ]

یعنی این قدرت برای مصرف و استفاده نیست بلکه گاهی برای ترساندن دشمن تو است. کشورهای بزرگی که سلاح های نابودگر دارند که ترسناک است گاهی این سلاح را به کار نمی برند. ولی فقط برای ترساندن است. و خداوند نیز ما را به عنوان مسلمان دستور داده تا قدرت و ابزار جنگی برای دشمنانمان فراهم کنیم تا آنان را سرجایشان بنشاند و مانع حمله آنان به ما و سرزمین های ما شود. 
﴿ و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى ‏بينم يا شايد از غايبان است قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى ‏كنم يا سرش را مى برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد ﴾ ولی عدالتی که این پیامبر بزرگ از آن سخن می گوید و حقی که این پیامبر بزرگوار آن را بالا برده است او را وادار به بیان دلیل می کند که هدهد برایش بیاورد: ﴿ قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى ‏كنم يا سرش را مى برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد ﴾ 

أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ

درخواست دلیل پیش از سرزنش:

یا دلیل روشن برای علت غیبت خود می آورد آن گاه غیبت وی مجاز و با اجازه ی شرعی است و یا ﴿ قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى ‏كنم يا سرش را مى برم﴾ به همین دلیل برخی گفته اند: "کسی را به خاطر دلیل شبیه آن مواخذه نمی کرد تا وقتی که عذرش را بداند"، پس پیش از آن که کاسه ی خشم خود را بر سر برادرت فرود آوری و پیش از آن که بگویی چنین وچنان خواهم کرد، منتظر بمان و بگو: یا دلیل روشن و مستدلی برایم می آورد یا چنین و چنان خواهم کرد. اما قضاوت پیش از آمدنش از ویژگی های مومن پایبند نیست. با اینکه او پیامبری بزرگ است و بسیار خشمگین است و با این که غیبت هدهد غیرمجاز بوده ولی خداوند متعال به ما می آموزد امور چگونه باشد، زیرا ناگزیر یاید دلیل روشن بیاورد یعنی عذر شرعی و دلیل قانع کننده و روشن.  

﴿ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ (22) ﴾

﴿ پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‏ اى و براى تو از سبا گزارشى درست آورده‏ ام ﴾

[ نمل ]

پس ديرى نپاييد كه 


زیاد انتظار نکشید و پس از اندک زمانی هدهد آمد.

عذرخواهی زیبا را از هدهد یاد بگیر:

اکنون هدهد موضع بسیار زیرکانه ای اتخاذ می کند. اندکی پیش به شما نگفتم: این هدهد معمولی نیست. هدهد عادی چنین هوش و ذکاوت و درک و فهمی ندارد. وقتی سرپیچی کردی و با کسی که از او سرپیچی کردی رو به رو می شوی و او را بسیار خشمگین می یابی باید آب سر بر روی خشم او بریزی تا آرام شود. چه چیزی باعث می شود این پادشاه بسیار خشمگین آرام شود و از شکنجه کردن دست بکشد و از عصبانیت نسبت به هدهد دست بردارد. چه چیزی باعث شده چنین کند؟ چیزی عجیبی برایش آورده است. خبر مهم و منحصر به فردی آورده است. باید از او در امان بمانی و این با چیزی است که او را از تو دور کند، چه گفت: ﴿ گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‏ اى ﴾

گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‏ اى


گاهی پسر بسیار دیر می آید. وارد می شود و خشم بسیاری را می بیند که بر او سرازیر خواهد شد. اما خبر عجیبی برایشان می آورد: اتفاق ترسناکی دیدم. پدر ومادر به جای عصبانیت از وی به موضوع عجیبی منتقل می شوند. چه اتفاقی افتاده است؟ چه شده است؟ خشم از بین رفت وعصبانیت کم شد. هدهد چنین کرد. 
گفت: ﴿ گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‏ اى ﴾ تو ای سلیمان ای پادشاه بزرگ ای که پرندگان در تسخیر تو هستند و جنیان و انسان ها در فرمان تو اند و بادها مسخر تو اند: ﴿ گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‏ اى و براى تو از سبا گزارشى درست آورده‏ ام﴾ .

اى و براى تو از سبا گزارشى درست آورده‏ ام


هدهد در سبأ بود. سیدنا سلیمان در قدس بود. به سبأ رفت و از سبأ خبر دقیقی آورد. به نظر می رسید که سیدنا سلیمان می خواهد بداند چه خبر است؟ این خبر دقیق چیست؟ این خبر درست چیست؟ این مشکل مهم چیست؟

برداشت هایی از آیه: من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت میکرد

 گفت:

﴿ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ (23( ﴾

﴿ من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت میکرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت ﴾

[ نمل ]

1 – زن و مرد در تکلیف و احترام برابرند:

 و پیامبر ﷺ می فرماید:

(( لَنْ يُفْلِحَ قَوْمٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَةً  ))

((  کسانی که کارشان را به دست زنی بسپارند رستگار نخواهند شد ))

[  بخاری از ابی بكره  ]

همیشه می گویم: زن در دو چیز مانند مرد است؛ در تکلیف و تکریم. او مانند مرد کاملا مکلف به انجام ارکان ایمان و ارکان اسلام است. باید آنچه لازم است را بداند. باید نماز بخواند. باید روزه بگیرد وحج برود و چنین و چنان کند. و پایبند شریعت باشد. مکلف به اسلام و ایمان است. زیرا در تکلیف با مرد برابر است و در تشریف نیز با مرد برابر است. مانند او مکلف و مانند او محترم است. و دلیل:

﴿  إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا(35) ﴾

﴿ مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان و مردان و زنان عبادت‏پيشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏ دهنده و مردان و زنان روزه‏ دار و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مى كنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است ﴾

[ احزاب  ]

2 – مرد مانند زن نیست:

بنابراین: زن در تکلیف وتکریم کاملا مانند مرد است. اما زن زن است و مرد مرد است و خداوند متعال ویژگی های روانی و عقلی و ساختار جسمی و احساسات اجتماعی در او نهاده که متناسب با زنانگی اش می باشد. پس زن به معنای کامل کلمه زن است. تمام ویژگی هایش در خدمت وظیفه ی مهم او است. تفکر او و ساختار و روح و روان و عقل او هر چیزی در او در خدمت این نقش مهی است که در خانواده بر عهده دارد.
و عقل، ساختار، عضلات، تفکر و غلبه ی عقل مرد بر احساساتش تمام این ها برخی از ارکان مردانگی است و مرد چنین ساخته شده تا در خارج از خانه در نقش خود موفق باشد.
بنابراین: مشکل کجاست؟ مشکل در تغییر نقش ها است. این دستگاه تمام ویژگی هایش برای این است که در تابستان گرم به شما سردی بخشد. یک کولر. و این دستگاه با تمام ویژگی هایش برای این است که در زمستان به شما گرمی ببخشد. اگر کولر را در زمستان و بخاری را در تابستان بگذارید. کار غیرقابل قبولی انجام داده اید. فساد از کجا می آید؟ از تغییر نقش ها. زنی که خداوند او را زیبایی عنایت فرموده تا عامل خوشبختی شوهرش باشد. اگر این زیبایی را برای هر کس که خواهان آن باشد، به نمایش بگذارد در این فساد زمین را پر می کند. خداوند عقل، حکمت، عضلات قوی را به مرد بخشیده است تا نقش او خارج از منزل نقش فعال و پیشگامانه ای باشد. اگر از وظیفه اش شانه خالی کند و فرمانپذیر باشد در این صورت جاها را عوض کردیم. موقعیت ها را عوض کرده ایم. از اینجا گفته شده «تنها فرد بخشنده آنان را اکرام می کند و تنها فرومایه ی پست آنان را خوار می سازد. زنان بر بزرگوار غالب می شوند و فرومایگان بر زن غالب».

(( لَا تُكْرِهُوا الْبَنَاتِ فَإِنَّهُنَّ الْمُؤْنِسَاتُ الْغَالِيَاتُ  ))

(( از دختران اکراه نداشته باشید که آنان همدم و گرانمایه اند ))

[ احمد با سند ضعيف ]

((  أَلَا وَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْرًا  ))

(( خیرخواه زنان باشید ))

[  ترمذی ]

احادیث پیامبرﷺ که مربوط به زن است بی شمار است. اما اگر به او وظیفه ای محول کنی باید در این صورت عقل خود را بر احساسش ترجیح دهد و مثلا سخت است که زنی دستور به قتل انسان مجرمی دهد. پس طبیعت سرشت و احساس و مادرانگی و محبتش به فرزندانش مانع او است که جان مجرمی را بگیرد، با این که خداوند عزوجل می فرماید:  

﴿ وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(179) ﴾

﴿ و اى خردمندان شما را در قصاص زندگانى است باشد كه به تقوا گراييد ﴾

[ بقره ]

قصاص مانع قتل می شود. زندگی جامعه بستگی به قصاص مجرم دارد. بنابراین زن شاید نتواند این کار را انجام دهد. و به همین دلیل پیامبر ﷺ فرموده است: (کسانی که کارشان را به زن بسپارند رستگار نخواهند شد) اما این هدهد خبر عجیبی آورده بود.

﴿ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ * إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ﴾

﴿ (گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‏ اى و براى تو از سبا گزارشى درست آورده‏ ام. من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت میکرد و از هر چيزى به او داده شده بود) ﴾

 من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت میکرد و از هر چيزى به او داده شده بود


 این سخن مرا یاد آیه ای می اندازد..

﴿ فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ(44) ﴾

﴿ پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم و يكباره نوميد شدند ﴾

[  انعام ]

همه چیز، انواع اموال و خانه ها و خودروها، همه چیز به او داده شده است ﴿ و از هر چيزى به او داده شده بود﴾ به نظر می رسد که هدهد به قدرت، تخت، قصر، سربازان، خدمتکاران، وشکوه و سپاه و امکانات و توانایی هایش نگریسته است.
﴿ من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت میکرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت﴾ تا کنون موقعیت منطقی است، زنی بر یک امت فرمانروایی می کند. تخت بزرگی دارد. همه چیز به او داده شده است. هر چیزی به ذهنت برسد. هر چیزی در آن وجود دارد. هر چیزی که به ذهن تو خطور کند بیشمار وجود دارد ﴿ و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت ﴾ اما مشکل بسیار مه، مصیبت بسیار سخت، اما بلای سخت،

﴿ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ (24) ﴾

﴿ او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى كنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند ﴾

[ نمل ]

او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى كنند 


عقل آنان کجاست؟ خردشان کجاست؟ چگونه خورشید را پروردگار خود می دانند؟ آیا آن را به جای خداوند می پرستند؟ آیا خورشید غروب نمی کند؟

﴿ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ(78) ﴾

﴿ پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامى كه افول كرد گفت اى قوم من من از آنچه [براى خدا] شريك مى‏ سازيد بيزارم ﴾

[  انعام  ]

در نبود خورشید چه کسی هستی را مدیریت می کند؟ ﴿ او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى كنند ﴾ .

كنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته


 ﴿ و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته بود﴾ و دردناکتر اینکه شیطان اعمالشان را برایشان زینت داده است. مشکل مهم این اس که گمراه وقتی گمان می کند برحق است و تو گمراهی محال است او را هدایت کنی؟ کسی که می داند و می داند که می داند او یک عالم است پس از او پیروی کنید. و کسی که نمی داند و می داند که نمی داند او یک نادان است پس به او بیاموزید. و کسی که نمی داند و نمی داند که نمی داند او یک شیطان است پس از او دوری کنید. ﴿ او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى كنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته بود﴾.

﴿  قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ الأَخْسَرِينَ أَعْمالا(103) الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا(104) ﴾

﴿ بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم. [آنان] كسانى‏ اند كه كوشش‏شان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند كه كار خوب انجام مى‏ دهند. ﴾

[  كهف  ]

این یک مصیبت است که انسان نافرمانی پروردگارش را بکند و بدتر و دردناکتر از آن این که نافرمانی پروردگارش را کرده و گمان کند که رستگار و برحق است. این خطرناک است. این گمراهی خطرناکتر است. اگر منحرف باشی و خدای نکرده بدانی که منحرف هستی مساله بسیار ساده است. به زودی به راه راست بر می گردی. اما انحراف خطرناک تر این است که گمان کنی راه تو درست است و مردم همه گمراه اند. و تو با این روش راه هدایت و بازگشت را بر خود بسته ای.

﴿ وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴾

﴿ او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا به خورشيد سجده مى كنند و شيطان اعمالشان را برايشان آراسته و آنان را از راه [راست] باز داشته بود در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند ﴾

باز داشته بود در نتيجه [به حق] راه نيافته بودند


راه به سوی خدا بسته است. راه خدا پیموده نمی شود. شهواتشان مانع میان آنان و پروردگارشان است. شرک آنان گردنه ای میان آنان و میان توحید است. نافرمانی هایشان آنان را خجالت زده کرده و شرک آنان را بر زمین زده و چشمانشان را کور کرده است. این هدهد چه هدهدی است؟! این چه هدهدی است که توانست عصبانیت پیامبر بزرگ را برطرف کند و آن را تبدیل به یک خبر جنجالی نماید. چگونه این هدهد فهمید که این زنی که﴿بر آنها سلطنت میکرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت﴾ وخودش و پیروانش به جای خداوند برای خورشید سجده می کنند وشیطان بزرگ اعمالشان را برایشان تزیین کرده است و آنان را از راه خداوند بازگردانده و آنان هدایت نمی شوند؟

سجده نكنند برای خدا


  و هدهد اکنون می پرسد:

﴿ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (25) ﴾

﴿ [آرى شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى ‏آورد و آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى ‏نماييد مى‏ داند سجده نكنند ﴾

[ نمل ]

چه چیز مانع سجده ی آنان برای خداوند آفریدگار خورشید و ماه و زمین و آسمان ها و هوا وآب و خوردنی و نوشیدنی و آفریدگار انسان شده است؟ ﴿ سجده نكنند برای خدا﴾

تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها  و زمين بيرون مى ‏آورد


 خدا کیست؟ 

1 – نهان آسمان ها:

 ﴿ براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى ‏آورد ﴾ یعنی چه چیزی در این  آسمان ها نهان است؟ باران، در حالی که صاف است و آبی وزلال است. در حالی که ناامیدی در جان ها نقش بسته است. در حالی که مردم دست یاری به سوی خدا دراز کرده اند. اما مدت زمان اندکی طول می کشد تا اینکه آسمان ها را ابر فرا می گیرد و باران بسیار شدید چون دهانه ی مشکلی سرازیر می شود. بنابراین، این باران زمین را پس از مرگ زنده می کند. و زمین با این آبیاری جان می گیرد و بسیار رنگارنگ و زیبا می شود.

﴿ وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ ۚ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۚ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(39) ﴾

﴿ و از [ديگر] نشانه‏ هاى او اين است كه تو زمين را فسرده مى ‏بينى و چون باران بر آن فروريزيم به جنبش درآيد و بردمد آرى همان كسى كه آن را زندگى بخشيد قطعا زنده‏ كننده مردگان است در حقيقت او بر هر چيزى تواناست ﴾

[ فصلت ]

 بنابراین: ﴿ تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى ‏آورد و آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى ‏نماييد مى‏ داند سجده نكنند﴾

2 – نهان زمین:

زمین در خود چه نهان دارد؟ گیاه، یک دانه ی خرد و ریز را می کاری که شاید با چشم دیده نشود. پس از آن درختی بزرگ می شود. میوه های خوشمزه و سرسبزی هایی که بدان نیاز داری، برایت به بار می آورد. تخم مشخصی را بکار. تخم ها همه تقریبا در 1000 متر مربع جای می گیرند. از پنج گرم بیشتر نمی شود. پس از نود روز تقریبا می بینی که این 1000 متر پر از گیاهانی تا حدود دو و نیم متر یا یک و نیم متر می شود و انواع سرسبزی ها را به بار می آورد، این کجا بود؟ این میزان، این گیاهان چگونه چنین شد؟ چطور براساس برنامه ای خاص رشد کرد؟ چگونه میوه داد؟ این خداوند عزوجل است. برای خداوند سجده کن.
و ما سوالات بسیار ساده ای داریم. شما با چشم خودت این گاوی که علف می خورد را می بینی. سپس شیر می دهد. ای خدا این چه کارخانه ای خاموشی است؟ بدون سر وصدا وبدون سوخت کار می کند. چهارصد لیتر خون برای تولید یک لیتر شیر لازم است. غده های پستانی گاو به شکل نیم کره اند گویا شبیه گنبد است. پیرامون این گنبد از سمت بالا مجموعه ی بسیار بزرگی از رگ های خونی وجود دارد. چهارصد لیتر خون در این رگ ها جریان دارد. تا از این چهارصد لیتر یک لیتر شیر به پایین گنبد برسد. این گاو در روز چهل کیلو گرم شیر می دهد. و گاوهای هجین در روز شصت کیلو شیر می دهد. و گیاهی که همه با چشم می بینیم. آیا در زمین کارخانه ی مجهزی وجود دارد که بتواند این علف سبز را به شیر تبدیل کند و از آن پنیر، شیر و کره و امثال آن را بسازد؟ این از آیات خداوند است. این مرغی که به شما تخم می دهد. این گوسفندی که به شما پشم ، پوست، گوشت و روغن می دهد. 

3 – نهان رحم ها:

این پسری که در مقابل شما است قطره ای از آبی کثیف بوده است. در یک همبستری زناشویی یک میلیون اسپرم وجود دارد. این جنین از یک اسپرم که با تخمک لقاح کرده آفریده شده است. این اسپرم تقسیم می شود و تقسیم می شود. تا اینکه تبدیل به لخته ی خونی می گردد و تا جنینی می شود. پس از نه ما این کودک کوچک چشم دارد، گوش دارد، بینی و دهان و زبان و زبان آوازه خوانی دارد. مریو معده و روده و پانکراس و صفرا و کبد و روده بازیک و بزرگ دارد. رگ ها، شریان ها، قلب، ریه ها، عضلات و استخوان، ناخن، مو، فوق کلیه، پانکراس، مغز، لوب پیشانی، لوب پس سری، لوب گیجگاهی، بصل النخاع، مخچه، اعصاب حسی، اعصاب حرکتی، دارد. هر مویی یک رک و یک شریان و یک ماهیچه و یک غده چربی و یک رنگدانه دارد. تمام این ها از یک اسپرم است، دست کیست؟ برای خداوند سجده کن، کسی که انسان را در زیباترین شکل آفریده است. کسی که چارپایان را به خاطر تو آفریده است. 

﴿ وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا ۗ لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ(5) ﴾

﴿ و چارپايان را براى شما آفريد در آنها براى شما [وسيله] گرمى و سودهايى است و از آنها مى ‏خوريد ﴾

 

[ نحل ]

 این آیه ی روشن و واضح برای پرندگان را ببینید: 

﴿ أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ ۚ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَٰنُ ۚ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ(19)﴾

﴿ آيا در بالاى سرشان به پرندگان ننگريسته‏ اند [كه گاه] بال مى‏ گسترند و [گاه] بال مى ‏آنند جز خداى رحمان [كسى] آنها را نگاه نمى دارد او به هر چيزى بيناست ﴾

[ ملک ]

4 – پرندگان:

پرندگان بر پر استوارند. پر همزمان وزن ندارد وبسیار محکم است. بنابراین اگر انسان بخواهد چیزی را محکم کند وزن آن را بیشتر می کند. اما یک پر بیش از صدهزار موی پر دارد و هر موی پر دارای کرک پرهایی است و کرک پرها سطحی نرم دارد که در مقابل هوا مقاوم است و در بدن پرنده بیش از بیست و پنج هزار پر وجود دارد.﴿ آيا در بالاى سرشان به پرندگان ننگريسته‏ اند [كه گاه] بال مى‏ گسترند و [گاه] بال مى ‏آنند جز خداى رحمان [كسى] آنها را نگاه نمى دارد﴾ برای خدای بزرگ سجده کن که پرنده را آفریده است. به خدا سوگند چند روز پیش عبارتی را خواندم: بزرگترین هواپیمایی که انسان ساخته است. مثلا در یک هواپیما سوار شده است. هواپیما چکیده ی علم امروز انسان است. آیا امروز چهارصد مسافر را می برد؟ سوار می شوند، می خورند، می نوشند، می خوابند، و در حالی که در هوا هستند، استراحت می کنند. بر چه چیزی سوارند؟ این ساختار ناب و تازه چیست؟ خداوند چنین می فرماید: 

﴿  وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لا تَعْلَمُونَ(8)  ﴾

﴿ و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براى شما] تجملى [باشد] و آنچه را نمیدانید مى ‏آفريند ﴾

[ نحل  ]

بزرگترین هواپیمایی که انسان ساخته است به سطح پرنده نمی رسد. کتاب هایی هزار صفحه ای درباره ی هواپیما می خوانی و ناگزیری برای خداوند سجده کنی، ای خدا، این چه آفریده ی بزرگی است. پرنده و چارپا نیز چنین است. و ماهی ها نیز چنین است. یک میلیون نوع از ماهی ها در دریاها وجود دارد. همه خوراک انسان است.

﴿ وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (14) ﴾

﴿ و اوست كسى كه دريا را مسخر گردانيد تا از آن گوشت تازه بخوريد و پيرايه‏ اى كه آن را مى ‏پوشيد از آن بيرون آوريد و كشتيها را در آن شكافنده [آب] مى ‏بينى و تا از فضل او بجوييد و باشد كه شما شكر گزاريد ﴾

[ نحل ]

 تا ای انسان ها شما از آن بخورید: ﴿ و اوست كسى كه دريا را مسخر گردانيد تا از آن گوشت تازه بخوريد و پيرايه‏ اى كه آن را مى ‏پوشيد از آن بيرون آوريد و كشتيها را در آن شكافنده [آب] مى ‏بينى و تا از فضل او بجوييد و باشد كه شما شكر گزاريد﴾ 

5 – از جمله سیستم های انسان:

كبد:

برای این خداوند بزرگ سجده که کبد را آفریده است و پنج هزار کارکرد دارد. 

معده:

برای کسی که معده را آفریده است و سی و پنج میلیون اسید گوارشی دارد. برای کسی که روده های باریک را آفریده است و هر چهل و هشت ساعت تجدید می شود و شما نمی دانی.  

مغز:

برای کسی سجده کن که این مغز را آفریده است. کسی که صد وچهل میلیارد نورون آفریده که هنوز کارکرد آن دانسته نشده است.  

چشم:

از عصب چشم یک عصب خارج می شود که نهصد عصب دارد تا دیدن دقیق انجام شود. درباره چشم بخوان و تحقیق کن و درباره ی بینی مطالعه کن. 

گوش:

درباره گوش، بخوان. این گوش چیست؟ گوش میانی سیستمی برای تقویت صدا است در زمانی که صدا ضعیف است و نیز سیستمی برای تضعیف آن وقتی که بسیار بلند است. آیا شما دستگاهی الکتریکی دارید که صدا را تقویت می کند و در آن واحد آن را کاهش می دهد. و تو نمی دانی؟ ارزش این لوبول گوش چقدر است. این کانال، پوشش طبل، چهار استخوان کوچک، گوش داخلی، چگونه صدا تبدیل به آهنگی می شود که با آن لذت می بری؟ چگونه در تلفن تشخیص می دهی صدای فلانی است؟ برای این خداوند بزرگ سجده کن که این گوش را برایت شکافته است. کسی که این چشم را برایت شکافته است. کسی که سخن گفتن را به تو آموخته و تو را قادر به سخن گفتن کرده است. هر سخنی که می گویی نیازمند هفده ماهیچه است. اگر یک سخنرانی در یک ساعت ایراد کنی چند واژه و چند حرف و چند ماهیچه برای نتیجه کار همکاری می کنند و تو نمی دانی؟

﴿ الرَّحْمَنُ(1) عَلَّمَ الْقُرْآنَ(2) خَلَقَ الإِنسَانَ(3) عَلَّمَهُ الْبَيَانَ(4) ﴾

﴿ [خداى] رحمان* قرآن را ياد داد* انسان را آفريد* به او بيان آموخت   ﴾

[ رحمن  ]

﴿ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ(30)  ﴾

﴿ بگو به من خبر دهيد اگر آب [آشاميدنى] شما [به زمين] فرو رود چه كسى آب روان برايتان خواهد آورد. ﴾

[  ملک  ]

6 – آب:

این انباری که هر ثانیه شانزده متر مکعب به این شهر آب می دهد چیست؟  وقتی آب ها کاهش می یابد مردم می ترسند. مردم به دعا به درگاه خداوند پناه می برند. وقتی آسمان نمی بارد چه کنیم؟

﴿ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا(10) يُرْسِلْ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا(11) وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا(12) مَا لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا(13)  ﴾

﴿ و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است [تا] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد و شما را به اموال و پسران يارى كند و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پديد آورد شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد ﴾

[ نوح  ]

 چرا از او نمی ترسید؟ 

﴿ وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا(14)  ﴾

﴿ و حال آنكه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است ﴾

[  نوح  ]

از یک دوره به دوره ی دیگر و دوره دیگر.
به خدا سوگند نشانه هایی که خداوند در هستی برانگیخته است و در جسم انسان نهاده و در گیاهان و در حیوانات و در پرندگان و ماهی ها و کوه ها و دریاها و رودخانه ها قرار داده است باور کردنی نیست. بی شمار است. اما امام علی کرم الله وجهه فرموده است: << عبرت ها چه بسیار و عبرت پذیرها چه اندک اند>>.
این هدهد، آیا این هدهد از تو داناتر است درحالی که تو یک انسانی؟ آیا این هدهد که یک پرنده است از بسیاری از چیزهایی که خداوند آفریده داناتر است؟ 

﴿ ﴿أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ﴾ ﴾

﴿ ([آرى شيطان چنين كرده بود] تا براى خدايى كه نهان را در آسمانها و زمين بيرون مى ‏آورد و آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى ‏نماييد مى‏ داند سجده نكنند)  ﴾

زمين بيرون مى ‏آورد و آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى


می داند، خیانت چشم ها را می داند، وقتی چشم تو به چیزی بنگرد که خداوند آن را نمی پسندد، آن را می داند. شاید به زنی نگاه کنی و کسی در زمین نتواند این نگاه تو را ببیند. شاید پزشکی باشی و زنی را درمان کنی و نگاهی به جایی بیندازی که حلال نیست. این را فقط خدا می داند؟
﴿ آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى ‏نماييد مى‏ داند﴾ هر چه می خواهی بگو، اما او آنچه نهان می کنی را می داند. آنچه در دلت می گذرد را می داند، نیت هایت را می داند، درگیری ها و آرمان هایت را می داند. می داند چه نقشه ای برای آینده می کشی ﴿آنچه را پنهان مى داريد و آنچه را آشكار مى ‏نماييد مى‏ داند﴾ 

﴿ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ(26) ﴾

﴿ خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است  ﴾

[ نمل ]

خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است 


زیرکی هدهد:

هدهد ترسید که از او انتقام بگیرد، گفت ای پادشاه بزرگ: ﴿خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است﴾
 ابومسعود بدری می گوید:

((  كُنْتُ أَضْرِبُ غُلَامًا لِي بِالسَّوْطِ، فَسَمِعْتُ صَوْتًا مِنْ خَلْفِي: اعْلَمْ أَبَا مَسْعُودٍ، فَلَمْ أَفْهَمْ الصَّوْتَ مِنْ الْغَضَبِ، قَالَ: فَلَمَّا دَنَا مِنِّي إِذَا هُوَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَإِذَا هُوَ يَقُولُ: اعْلَمْ أَبَا مَسْعُودٍ، اعْلَمْ أَبَا مَسْعُودٍ، قَالَ: فَأَلْقَيْتُ السَّوْطَ مِنْ يَدِي، فَقَالَ: اعْلَمْ أَبَا مَسْعُودٍ أَنَّ اللَّهَ أَقْدَرُ عَلَيْكَ مِنْكَ عَلَى هَذَا الْغُلَامِ، قَالَ: فَقُلْتُ: لَا أَضْرِبُ مَمْلُوكًا بَعْدَهُ أَبَدًا  ))

(( به برده‌ام شلاق می‌زدم، پس صدایی از پشت سرم شنیدم که گفت: «بدان ای ابا مسعود!» از شدت خشم صدا را تشخیص ندادم، می گوید: هنگامی‌که به من نزدیک شد، متوجه شدم رسول الله  صل الله علیه و آله و سلم  است که می‌فرمود: «بدان ای ابا مسعود! خداوند بر تو از قدرتت بر این غلام، قادرتر است». پس گفتم: بعد از این هیچ برده‌ای را تنبیه نمی‌کنم. ))

 

[ مسلم  ]

باری یکی از گناهکاران مقابل یکی از حاجیان ایستاد و گفت: " تو را به کسی سوگند می دهم که تو در مقابل او از من در مقابل خودت خوارتر هستی و او در مجازات تو از تو بر مجازات من تواناتر است".
 یکی از مفسرین گفته است: اینکه هدهد کلمه ﴿خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است﴾   را به کار برده معنایش این است که بالاتر از پادشاه بزرگ پادشاه پادشاهان است بنابراین در روایت آمده است.

(( أنا ملك الملوك ومالك الملوك، قلوب الملوك بيدي، فإنِ العباد أطاعوني حوَّلت قلوب ملوكهم عليهم بالرأفة والرحمة، وإن العباد عصوني حولت قلوب ملوكهم عليهم بالسُخْط والنِقْمَة، فلا تشغلوا أنفسكم بسب الملوك وادعوا لهم بالصلاح، فإن صلاحهم بصلاحكم ))

(( من بزرگ پادشاهان و پادشاه پادشاهانم. دل پادشاهان در دست من است. اگر بندگانم مرا اطاعت کنند دل پادشاهانشان را برایشان نرم می کنم و اگر بندگان از من نافرمانی کنند دل پادشاهانشان را برایشان سخت و کینه توز می کند. پس خودتان را به دشنام پادشاهان مشغول نکنید و برایشان دعای خیر واصلا کنید که صلاح آنان به صلاح شما بسته است ))

[ طبرانی با سند ضعيف ]

﴿  خداى يكتا كه هيچ خدايى جز او نيست پروردگار عرش بزرگ است ﴾

دو درس شیوا از داستان هدهد:

درس اول: اندیشیدن:

ما از این داستان دو درس شیوا می گیریم. از درس کسانی که امور برخی مردم را بدست دارند. معلم یک مدرسه، مدیر یک بیمارستان، مدیر یک کارگاه، مهندس شما در کارگاه با ده کارگر. 
نخستین موضع: ﴿ و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى ‏بينم يا شايد از غايبان است* قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى ‏كنم يا سرش را مى برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد﴾
 موضع دوم:

﴿  قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ(27) ﴾

﴿ گفت‏ خواهيم ديد آيا راست گفته‏ اى يا از دروغگويان بوده‏ اى  ﴾

[ نمل ]

درس دوم: شتاب نکردن در قضاوت:

اگر پدر یا معلم یا مدیر یا در یک جایگاه مدیریتی هستید زود قضاوت نکنید، که تاریکی تاریکی های روز قیامت است.
خداوند می فرماید: ﴿ گفت‏ خواهيم ديد آيا راست گفته‏ اى يا از دروغگويان بوده‏ اى﴾

گفت‏ خواهيم ديد آيا راست گفته‏ اى يا از دروغگويان بوده‏ اى


بگو: ما اکنون بررسی خواهیم کرد. پیش از بررسی قضاوت نکن. پیش از بررسی اطلاعات حکمی را صادر نکن، زیرا میان مظلوم و خداوند مانعی وجود ندارد،

(( اتق دعوة المظلوم، فإنها ليس بينها وبين الله حجاب ))

(( از دعای مظلوم بترسید که میان او و میان خداوند مانعی وجود ندارد. ))

[ سنن ترمذی ]

بررسی کن، شتاب نکن، شتابزده عمل نکن. حکم سطحی صادر نکن. پیش از آن که تحقیق نکردی نگو: فلانی دروغگو است.

﴿  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ(6) ﴾

﴿ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اگر فاسقى برايتان خبرى آورد نيك وارسى كنيد مبادا به نادانى گروهى را آسيب برسانيد و [بعد] از آنچه كرده‏ ايد پشيمان شويد ﴾

[ حجرات  ]

قضاوت نکن، تصمیم نگیر، فوری عمل نکن، نگو: پیش از آن که شواهد درست را جمع آوری نکردی، نگو: چنین و چنان است. پیش از آن که حقایق را بررسی نکردی چنین وچنان نگو. انسان های موفق در زندگی شان پس از بحث و بررسی دقیق و طولانی حکم صادر می کنند: ﴿ گفت‏ خواهيم ديد آيا راست گفته‏ اى يا از دروغگويان بوده‏ اى﴾. 

امتحان هدهد توسط سلیمان: اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ

اکنون او را امتحان می کند. چگونه این پادشاه بزرگ او را امتحان خواهد کرد، می فرماید:

﴿ اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهِ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ(28)  ﴾

﴿ اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن آنگاه از ايشان روى برتاب پس ببين چه پاسخ مى‏ دهند ﴾

[ نمل ]

به او نامه ای داد. ما تاکنون نمی دانیم مضمون نامه چه بوده است. پیامی به او داد. پیامی برای ملکه سبأ با او فرستاد. و گفت: ای هدهد برای راستی آزمایی ات این نامه را به آنان برسان.

آنگاه از ايشان روى برتاب پس ببين چه پاسخ مى‏ دهند


﴿آنگاه از ايشان روى برتاب پس ببين چه پاسخ مى‏ دهند﴾  براساس پاسخ آنان درستی یا نادرستی ات را خواهم دانست. اکنون ما در داستان یک پرش هنری داریم. به نظر می رسد که این هدهد به سوی ملکه سبأ رفته است و این نامه را بدون آن که ملکه بداند چه کسی انداخته، نزد او انداخته و برگشته است. اکنون صحنه سبأ به نمایش در می آید. با شما به سبأ می رویم. به یمن می رویم. ملکه به اطرافیان خود می گوید:

ملکه سبأ نامه سلیمان را دریافت می کند: قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ

﴿ قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ (29) ﴾

﴿ [ملكه سبا] گفت اى سران [كشور] نامه‏ اى ارجمند براى من آمده است ﴾

[ نمل ]

ای قوم، اشراف، مشاوران، وزیران، بزرگمردان دولت را جمع کرد ﴿[ملكه سبا] گفت اى سران [كشور] نامه‏ اى ارجمند براى من آمده است﴾ ندانست که چه کسی نامه را آورده است؟ این فعل مجهول است. فاعل آن نامشخص است.  
﴿ نامه‏ اى ارجمند براى من آمده است﴾ به نظر می رسد نامه را خوانده است، و دانسته که او بزرگوار است، گفت: ﴿ نامه‏ اى ارجمند براى من آمده است﴾ چرا بزرگوار است؟ می فرماید:  

كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است به نام خداوند رحمتگر مهربان


﴿ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ  ﴾

﴿ كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است به نام خداوند رحمتگر مهربان (30) ﴾

 سلیمان کیست؟  ﴿وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم﴾   یعنی سلیمان از خودش سخنی نمی گوید. به نام خودش و نام ملتش و نام فرمانروایی اش سخن نمی گوید به نام خداوند بخشنده ی مهربان سخن می گوید. چرا بزرگوار است؟ زیرا از طرف انسانی است که از خداوند عزوجل حرف می زند. ﴿ كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است به نام خداوند رحمتگر مهربان﴾ بهترین سخن کمترین و مستدل ترین آن است.  

﴿  أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ(31)  ﴾

﴿ بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد ﴾

[ نمل  ]

مضمون نامه: أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ 

1 – بهترین سخن کم ترین ومستدل ترین آن است:

 کار تمام شد. نامه پایان یافت. در ادبیات عرب پاسخ هایی به نام توقیعات وجود دارد که بسیار پاسخ کوتاه است. مردمانی از کارگزارشان به یک خلیفه شکایت کردند. وی برایش نامه ای به شکل توقیع نوشت، "اما بعد شکایت کنندگانت زیاد شده اند و سپاسگزارانت اندک، یا اصلاح می شوی یا عزل خواهی شد" ، پایان نامه.
یکی از والیان ده هزار تنه درخت برای ساخت خانه ای برایش درخواست کرد. وی گفت: به من خبر بده که خانه ات در بصره است یا بصره در خانه ات؟ پایان پاسخ. این پاسخ شیوایی است. می فرماید: ﴿ كه از طرف سليمان است و [مضمون آن] اين است به نام خداوند رحمتگر مهربان* بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد﴾ تو ای ملکه باید با پیروان خود فرمانبردار و معترف نزد من بیایی ﴿ بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد﴾ .
و از جمله روایت های قدسی که در کتاب های آسمانی پیشین آمده است: «هر کس به جای مخلوقاتم به من توسل کند این را از نیت او می دانم پس اهل آسمان و زمین بر او خشم و کینه می گیرند و من از این میان برای او گشایشی قرار خواهم داد و هر کس به جای من به مخلوقی توسل کند این را از نیت او می دانم و زمین را پرتگاهی زیر پایش قرا می دهم و اسباب آسمانی را از او قطع می کنم»
پس به هر کس دوست داری توسل کند. تنها زمانی به تو سود خواهد رسید که به خداوند دست یازی. به نیمی از ساکنان زمین توسل کنی هرگز برایت سود نخواهد داشت مگر اینکه به خداوند توسل کنی. سیدنا سلیمان به خداوند متوسل شد. وقتی این نامه را به ملکه یمن، ملکه سبأ فرستاد: بلقیس. در درس آینده خواهیم دید که چگونه اقرار می کند و تحت فرمان او می شود و چگونه نزد او می رود و تسلیم او می گردد.

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر