حالت سیاه
30-11-2024
Logo
تفسير مطول - سوره اعراف 007 - درس(01-60): تفسير آيه 1، مقدمه ای درباره سوره
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعده ی امانت دار. پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌کنند و با رحمت خود ما را در زمره‌ی بندگان نیکوکارت قرار ده، بار خدایا ما را از تاریکی نادانی و توهم به نور معرفت ودانش، و از شهوات به سوی بهشت بیرون ببر.

مقدمه ای درباره سوره ی اعراف

در درس اول از سوره ی اعراف هستیم و بهتر این است که در مفاهیم این سوره اندکی تأمل کنیم
این سوره حالت کلی طولانی ترین سوره مکی است.
-و این سوره ی مکی طولانی داستان های انبیاء را به صورت مفصل دربردارد.
و همان طور که می دانید سوره های مکی همیشه بر عقیده ی توحید متمرکز است و ایمان حقیقی همان توحید است، و بنده بهتر از توحید نیاموخته است، آیا به همراه خدا کسی می بینی به یقین بدانید که قدرت خداوند در نهانْ کار می کند و می فرماید:

﴿ فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ ﴾
(و در آسمان خداست و در زمين خداست)

(زخرف: 84 )

و نیز:

﴿ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً ﴾
(براى آنان ياورى جز او نيست و هيچ كس را در فرمانروايى خود شريك نمى‏ گيرد)

(كهف :26)

ونیز:

﴿ مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ﴾
(هر رحمتى را كه خدا براى مردم گشايد بازدارنده‏ اى براى آن نيست و آنچه را كه باز دارد پس از [باز گرفتن] گشاينده‏ اى ندارد)

(فاطر: 2 )

ونیز :

﴿ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ ﴾
(و تمام كارها به او بازگردانده مى ‏شود پس او را پرستش كن و بر او توكل نماى)

(هود: 123 )

﴿ لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ﴾
(كه [عالم] خلق و امر از آن اوست)

(اعراف : 54 )

یعنی دستور او با خلقتش مناسبت کامل دارد.

﴿ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴾
(آفريننده هر چيزى است و او بر هر چيزى نگهبان است)

(زمر:62 )

سوره های مکی در اصل بر توحید تمرکز دارد؛ زیرا وقتی شما فقط به عنوان آفریننده به خدا ایمان آورید، این مانند بت پرستان است .

﴿ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى ﴾
(ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند نمى ‏پرستيم)

(زمر: 3 )

اگر مانند بت پرستان فقط به عنوان آفریننده به خدا ایمان آورید، ابلیس هم این گونه ایمان آورد و گفت:

﴿ فَبِعِزَّتِكَ ﴾
(پس به عزت تو سوگند)

(ص: 81 )

و گفته است :

﴿ خَلَقْتَنِي ﴾
(مرا آفريده‏ اى)

(اعراف : 12 )

و گفته است :

﴿ قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴾
(گفت مرا تا روزى كه [مردم] برانگيخته خواهند شد مهلت ده)

(اعراف :14 )

بنابراین این سوره اعراف طولانی ترین سوره ی مکی است که داستان های پیامبران به صورت مفصل در آن بیان شده است و هدف آن مانند همه سوره های مکی تمرکز بر توحید است، ایمان همان توحید است و با توحید نجات می یابی و به راه راست هدایت می شوی، سوره های مکی همچنین بر روز قیامت و جزا متمرکز است؛ بنابراین ، هیچ رکنی مانند رکن ایمان به خدا و ایمان به روز آخرت همیشه در قرآن همراه هم نیامده است. هنگامی که ایمان داشته باشی خدا با توست و مراقب توست و هنگامی که ایمان داشته باشی در روز آخرت او از تو حساب می گیرد و به محض این که ایمان بیاوری که خدا می داند و محاسبه و مجازات خواهد کرد، به دستور او پایبند می شوی.
-پس سوره های مکی همچنین بر ایمان به روز آخرت و بر روز جزاء و روزحساب و کتاب وروز رستاخیز و حقیقت متمرکز است. و همچنین بر وحی متمرکز است. دین اسلام دین وحی و دریافت از خدا است، وحی هویت جداگانه ای از رسول خدا بود که نه می توانست آن را بگیرد و نه می توانست مانع آن شود و نه می توانست آن را برگرداند. پس دین ما دین توحید و ایمان به روز آخرت است. دینی که بر وحی و رسالت متمرکز است. این اهمیت سوره های مکی است، و سوره ی اعراف از طولانی ترین سوره های مکی است.

نمونه معجزه های قرآن در سوره ی اعراف

مطلب دیگر: در این سوره طولانی، که از طولانی ترین سوره های مکی شمرده می شود به اعجاز قرآن اشاره شده است.

1- معجزه چیست؟

همه ی شما می دانید که هر پیامبری با خودش معجزه ای داشته است. معجزه چیست؟ شخصی می گوید: من فرستاده ی خدا هستم و همراه او برنامه ای برای باید ونبایدها است و کافران بی برنامه و بی قید و شرط و بی حساب و کتاب حرکت می کردند؛ بنابراین هنگامی که شخصی می آید و می گوید: من فرستاده ی خدا هستم، واکنش این غافلان بی خبر تکذیب است.

﴿ وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً ﴾
(و كسانى كه كافر شدند مى‏ گويند تو فرستاده نيستى)

(رعد: 43 )

2- معجزه تاییدیه خداوند بر پیامبرانش است:

پس چگونه خدا برای پیامبران و فرستادگانش گواهی دهد که آنان پیامبران و فرستادگانش هستند؟ ناگزیر باید برای آنان گواهی دهد و گواهی خدا برای آنان به وسیله معجزه است پس معجزه ها را توسط آنان اجرا می کند به گونه ای که تنها آفریننده ی هستی توانایی آن را دارد.

نمونه ای از معجزات پیامبران

1- معجزه ی موسی علیه السلام

حضرت موسى :

﴿ فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ ﴾
(پس [موسى] عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى آشكار شد)

(اعراف: 107 )

حضرت عيسى مردگان را زنده می کرد.

 

 

2 ـ معجزه إبراهيم عليه السلام :

آتش نتوانست سیدنا ابراهیم، را بسوزاند.
این معجزه ها برای مردم ثابت می کند که این افراد پیامبران هستند یا گواهی خدا برای بشر این است که این ها پیامبران و رسولان او هستند اما مشکل این است که پیامبران گذشته فقط پیامبران قومشان بودند، هر پیامبری قومی داشت.

﴿ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ﴾
(و براى هر قومى رهبرى است)

(رعد :7)

معجزات یا حسی هستند یا مادی

﴿ فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ ﴾
(پس [موسى] عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى آشكار شد)
﴿ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ ﴾
(و دست ‏خود را [از گريبان] بيرون كشيد و ناگهان براى تماشاگران سپيد [و درخشنده] بود)

(اعراف: 108 )

معجزات حسی مثل روشن شدن چوب کبریت. یک مرتبه روشن می شود و خاموش می شود و تبدیل به خبری می شود که برخی آن را باور و برخی تکذیب می کنند. اما بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای همه ی امت هاست. حتی او:

﴿ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ ﴾
(رحمتى براى جهانيان است)

(انبياء: 107 )

پس امکان ندارد یک معجزه حسی مقطعی یک خبر قابل تصدیق یا تکذیب باشد. ناگزیر باید معجزه او تا آخر زندگی ادامه داشته باشد.

3 ـ معجزه پیامبر عليه الصلاة والسلام :

به همین خاطر معجزه ی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم علمی بود. در قرآن کریم 1300 آیه وجود دارد که در مورد هستی سخن می گوید. حتی در آن پیشینه ی علمی وجود دارد که به قوانینی و حقایقی که بعد از 1400 سال کشف شده، اشاره دارد. قبل از این که انسان به فضا برود چه کسی می دانست که چه چیزی در فضا است؟ او در زمین است، هرگاه برود به فضا و از لایه های هوا عبور کند و روشنایی از بین می رود و فضانورد فریاد می زند: کور شدیم و چیزی نمی بینیم، سپس قرآن کریم را باز می کنیم آیه ای را می یابیم که می گوید:

﴿ وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَاباً مِنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ * لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ﴾
(و اگر درى از آسمان بر آنان مى‏ گشوديم كه همواره از آن بالا مى ‏رفتند *قطعا مى گفتند در حقيقت ما چشم‏بندى شده‏ ايم بلكه ما مردمى هستيم كه افسون شده‏ ايم)

(حجر :15)

اما پژوهش های جنین شناسی بعد از هزارسال و حتی بیشتر به این نتیجه می رسد که نوع جنین در حالت کلی هیچ ارتباطی به تخمک ندارد بلکه نطفه نوع جنین را تعیین می کند. آیه ای می آید و می گوید:

﴿ وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى * مِنْ نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى ﴾
(و هم اوست كه دو نوع مى ‏آفريند نر و ماده *از نطفه‏ اى چون فرو ريخته شود)

(نجم: 46 )

علم کشف کرده که هر چیزی متشکل از ذراتی است که در آن هسته و بار الکتریکی و مدارهایی وجود دارد. و همه چیز در هستی اعم از صخره و سنگ و چوب به دور آن می چرخد. آیا این سخن خداوند متعال را نخوانیم که می فرماید:

﴿ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴾
(و هر كدام در سپهرى شناورند)

(يس :40)

حدیث دراز است . 1300 آیه در قرآن کریم است که در آن پیشینه ی علمی و دلیل 100% قطعی و یقینی مبنی بر این وجود دارد که کسی که هستی را آفریده همان ذاتی است که این قرآن را نازل کرده است، پس در این سوره اشاره های زیادی بر اعجاز علمی در قرآن کریم می باشد.
تا تو با عقل خود با توجه به هستی به خدا ایمان بیاوری پس هستی مظهر نام های نیکوی خدا و صفات برترش می باشد و با توجه به اعجاز قرآن به آن ایمان بیاوری.
شما سوار بر هواپیمای (777) هستید، پیشرفته ترین هواپیما در جهان ، یا قبلا پیشرفته ترین هواپیما در ارتفاع 40 هزار پا، بر روی صندلی نرم ، هوا با کولر و بخاری، غذاهای مطابق میلتان را می خورید، نوشیدنی های گوارا و در مقابل کانال های فراوان اخبار را پیگیری می کنید و همه چیز بر وفق مرادتان است و قرآن را باز می کنید تا این آیه را بخوانید:

﴿ وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا ﴾
(و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد)

(نحل: 8 )

در حالی که سوار بر هواپیما هستی .

﴿ وَزِينَةً ﴾
(و [براى شما] تجملى [باشد])

وقتی آیه را ادامه می دهی :

﴿ وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴾
(آنچه را نمیدانید مى ‏آفريند)

(نحل :8)

پوستت به لرزه می افتد ، هواپیما در یک واژه آمده است:

﴿ وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴾
(آنچه را نمیدانید مى ‏آفريند)

قطار و ماشین و هلیکوپتر را نیز شامل می شود.
اما اینکه در یک سایت یک گل محمدی به تمام معنا با برگه های سرخ تیره و برگچه های سبز درخشان و کاسبرگ آبی در وسطش ببیند سپس در زیر تصویر نوشته شده باشد تصویر انفجار یک ستاره که 3000 سال نوری از ما دور است. نام این ستاره چشم گربه است و 3000 سال نوری از ما دور است و چهار سال نوری را اگر بخواهیم با یک خودرو زمینی به این ستاره برسیم نیازمند پنجاه میلیون سال 300 سال نوری هستیم. سپس قرآن را باز می کنید تا بخوانید:

﴿ فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ ﴾
(پس آنگاه كه آسمان از هم شكافد و چون چرم گلگون گردد)

(رحمن: 37 )

بنابراین: در این سوره، سوره ی اعراف بر اعجاز قرآن کریم تمرکز شده است و شما با اعجاز قرآن ایمان دارید که این کتاب یقینا کلام خدا است و اکنون اعجاز علمی قرآن و سنت قوی ترین علمی است که با آن پاسخ شکاکان در دین از نظر یقینی، عقلی، فطری و بدیهی داده می شود و این اشارات علمی در قرآن کریم فقط از نزد آفریننده ی هستی ها است و گویا اعجاز علمی در قرآن کریم این است که مجاب شوید کسی که هستی ها را آفریده همان کسی است که این قرآن را نازل کرده است.

سوره اعراف بیانگر اکرام انسان

نکته ی دیگر این که سوره اعراف بیان می کند انسان اکرام شده است .

﴿ وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً ﴾
(و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريده ‏هاى خود برترى آشكار داديم)

( اسراء:70 )

انسان تکریم شده و گرامی ترین آفریده است.

﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً ﴾
(ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند و[لى] انسان آن را برداشت راستى او ستمگرى نادان بود)

(احزاب: 72 )

انسان گرامی داشته شده و نخستین آفریده است و مکلف می باشد .

﴿ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴾
(و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند)

(ذاريات :56)

عبادت یک اطاعت داوطلبانه ی آمیخته به محبت قلبی مبتنی بر شناختی یقینی است که به سعادت جاودانه منجر می شود.

سوره اعراف بیان ستیز جاودان میان حق و ناحق

در این سوره بیان شده که حکمت و اراده ی خداوند بر این بوده که در جهان حق و ناحق و مومن و کافر، نیکوکار و بدکار، با انصاف و بی انصاف، مخلص وخائن وجود داشته باشد. این تفاوت یا این دوگانگی در زندگی مستلزم ستیز میان حق وباطل است و من همیشه گفته ام: شاید طرف دیگر در سیاره ای دیگر باشد بنابراین: در آنجا مشکلی نیست و شاید طرف دیگر در قاره ای دیگر باشد و ممکن است در دوره ای دیگر باشد ولی حکمت خداوند بر این بوده که مومنان و کافران و اهل حق و ناحق و اهل دنیا و اهل آخرت و عقل گرایان و شهوتگرایان و ارزش گرایان و منفعت طلبان و اصول گرایان و شهوت طلبان با هم گرد آیند. 

آدم طرف حق و ابلیس طرف ناحق است

بنابراین: ناگزیر باید یک نبرد جاودان میان حق و ناحق باشد. بنابراین پروردگارمان به ما درس شیوایی در این سوره می آموزد. وقتی که ابلیس را طرف باطل و فریب و نافرمانی و شهوت و رویگردانی از اطاعت خداوند مثال می زند و آدم علیه السلام را طرف ایمان، تقوا، تقرب و اطاعت می نامد وچگونه ابلیس توانست از فطرت سالم آدم سوء استفاده کند و او را از بهشت بیرون راند؟ این یک درس شیوا برای ما است.
بنابراین: به خودتان بفهمانید که شیطان دشمنی آشکار است بنابراین باید از او دوری کنیم و این نیز یکی از مفاهیم سوره اعراف است.

سوره اعراف مردم را به بدبختان و خوشبختان و اهل اعراف تقسیم بندی می کند

یک مضمون دیگر در این سوره وجود دارد که: سرنوشت مردم در قیامت به دو گروه مومنان و کافران تقسیم می شود و کافران ابتدا می خندند و سپس بسیار گریه می کنند و تا ابد بدبخت می شوند و خودشان و خانواده شان را از دست می دهند اما مومنان مکلف به اطاعت خداوند بوده اند و این هزینه دارد و تکلیف از جمله ی آن بوده است.

﴿ وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى ﴾
(و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت *پس جايگاه او همان بهشت است)

(نازعات 41 )

این مومنان بر دستور خداوند پایبند بوده و دارو ندارشان را بخشیده اند تا سزاوار بهشت خداوند باشند که در آن:

(( ما لا عين رأت ، ولا أذن سمعت ، ولا خطر على قلب بشر ))
((چیزی که نه چشم دیده و نه گوش شنیده و نه خطری بر کسی وجود دارد))

[ بخاري از أنس ]

سزاوار بهشت اند بنابراین مومن و کافر اند .
این سوره به طور ویژه به بیان یک گروه دیگر می پردازد و آن گروه سوم اعراف هستند واین سوره به این نام نامیده شده و بحث طولانی دارد که در درس های این سوره ان شاء الله بیان خواهد شد.

سوره اعراف لبریز از داستان های پیامبران

1 – پیامبران ابلاغ کننده اند:

این نخستین سوره مکی است که مقام نبوت ها را بیان کرده و داستان سیدنا نوح، هود وصالح، لوط، شعیب، موسی را به تفصیل بیان می کند. اینکه پیامبران در اوج مقام انسانیت هستند و خداوند آنان را با علم برگزیده است و آنان را به عنوان مبلغانی برای انسان ها انتخاب نموده تا با زبان و کارهایشان ابلاغ نمایند بنابراین پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مثلا سخنانش شریعت، کارها و تصمیماتش شریعت است و الگوی ما است.

2 –مقدمات واجب خودش واجب است :

به همین تناسب: یک اصل بزرگ وجود دارد و آن این که مقدمات فرایض، خودشان فرض اند مانند وضوء و نماز که تنها با وضو کامل می شود و از آنجا که نماز تنها با وضو کامل می شود پس وضو فرض است و مقدمات سنت نیز سنت است بنابراین خداوند فرموده است:

﴿ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾
(و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد)

(حشر: 7 )

ناگزیر باید بدانید که چه چیزی برای ما آمده است و رسول الله چه چیزی برای ما آورده است. تا زمانی که این آیه اجرا نشود که :

﴿ وَمَا آتَاكُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ﴾
(و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد)

این آیه تنها زمانی اجرا می شود که بدانید چه چیزی برای ما آورده شده است بنابراین هر دستوری در قرآن کریم مستلزم امر است و مقدمات دستور خودشان واجب می شوند بنابراین: بر همه ی ما واجب است. حتی سنت گفتاری پیامبر بر همه ی ما واجب است ،

﴿ وَمَا آتَاكُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ ﴾
(و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد)

اگر ندانم چه چیزی برایم آورده شده چگونه آن را بگیرم و از کجا بدانم از چه چیزی بازداشته شده ام؟

3 – پیامبران الگوی انسان ها :

اکنون پیامبر یک رسالت دیگر دارد، رسالت دوم :

﴿ لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ﴾
(قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست)

(احزاب: 21 )

چگونه پیامبر یک الگوی نیک باشد اگر سیره ی عملی اش و زندگی اش با همسرانش و فرزندان و همسایگان و یاران و برادرانش در صلح و جنگ و در دنیا دوستی و دنیا گریزی و در پیروزی ها و شکست هایش را ندانیم.
بنابراین شناخت سیره ی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر هر مسلمانی فرض عین است بنابراین این سوره داستان پیامبران، نوح و هو و صالح و لوط و شعیب و موسی را بیان کرده است.

4 – علم از علما گرفته نمی شود:

بنابراین اگر امکان داشته باشد انسان فقط از یک کتاب بیاموزد پس هرگز نیازی به فرستادن پیامبران نیست. و اگر یک نسل بتوانند بدون معلم بیاموزند دیگر نیازی به راه اندازی مدارس نیست و فقط کتاب هایی را توزیع می کنیم. اما علم تنها از یک معلم محقق پرهیزگار گرفته می شود بنابراین ناچار باید پیامبران فرستاده شود و پیامبرانی که در قرآن بیان شده اند تعدادشان اندک است.

﴿ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ ﴾
(برخى از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كرده‏ ايم و برخى از ايشان را بر تو حكايت نكرده‏ ايم)

(غافر: 78 )

در برخی از کتاب ها خوانده ام که تعداد آنان تقریبا هزاران نفر بوده است اما در کتاب کریم خودمان داستان برخی از پیامبران بیان شده است.
بنابراین پیامبران الگو هستند و دو ماموریت دارند، ماموریت تبلیغ و الگو بودن. شاید من ماموریت الگو بودن را بسیار بزرگتر از ماموریت تبلیغ می دانم و بسیار آسان است که فضیلت ها را بیان کنید اما از هر چیز مهم تر این است که به این فضیلت ها عمل کنید و بردبار باشید. مهم این است که با شهری رو به رو شوید که دشمنان در آن بیست سال در کمین شما بوده اند و یارانتان را نابود کرده و در جنگ با آنان و شکنجه و راندن و عذابشان انواع روش ها را انجام داده اند سپس بر این شهر یعنی مکه پیروز شوید و ده ها هزار شمشیر آخته داشته باشید و همه گوش به فرمان شما باشند و کافیست یک اشاره کنید تا یک قتل عام کنند و به آنان می گویید:

(( ما تظنون أني فاعل بكم ؟ قالوا : خيراً أخ كريم وابن أخ كريم ، فقال اذهبوا فأنتم الطلقاء ))
((فکر می کنید من با شما چکار می کنم؟ گفتند: خیر است برادری بزرگوار و پسر برادر بزرگوار، فرمود: بروید شما آزادید))

[ سيره نبوی ابن هشام ]

مهم این است که به طائف می رود تا خانواده اش را به راه راست هدایت کند. او را تکذیب و مسخره می کردند. از شکنجه اش لذت می برند و فرشته ی کوه ها نزد او می آید و می گوید: ای محمد، من تحت فرمان تو ام اگر بخواهی اخشبین را بر سرشان خراب می کنم. فرمود: نه برادر، خدایا قوم مرا هدایت کن آنان نمی دانند و آنان را رها نکرد. فرمود: قوم من، و برایشان دعای هدایت کرد و عذر آنان را خواست. آنان نمی دانند. به خداوند امید داشت که از پشت آنان یکتا پرستانی بیاید و این کمال است.
بنابراین پیامبران و فرستادگان با کمالاتشان بیشتر از زبانشان به ما آموخته اند؛ بنابراین برخی از آنان گفته اند: دلالت سیره ی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر درک وی از کتاب خداوند از دلالت سخنانش بیشتر است؛ زیرا کمال تفسیر به رفتار می شود و رفتار تفسیر نمی شود مثلا با همسایه اش چنین و چنان کرد.
بنابراین: در این سوره کریمه نیز یک اشاره به این است که پیامبران قله ی انسانیت اند و خداوند آنان را با بینش، برگزیده است:

﴿ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴾
(به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است)

(أل عمران : 33)

آنان را با علم برگزیده است.

در سوره اعراف تصویری از تجارت با علم وجود دارد

یک نکته ی دیگر، در این سوره توضیحی برای انسانی آمده که با این علم تجارت کرده است و آن را با بهایی اندک فروخته است و باور کنید هیچ مثالی مانند این مثال به ذهنم خطور نمی کند:
اگر شما یک برگه مستطیلی سفید بر روی میز ببینید و فکر کنید برگه ای درباره ی فساد کالا است و برخی کلمات روی آن نوشته شده است سپس آن را پاره می کنید و می بینید که یک چک صد میلیارد دلاری است و وقتی آن را پاره کردی تمام مبلغ را از دست داده اید، چقدر پشیمان می شوید؟
این کسی است که با دین تجارت می کند. این کسی است که آیات خداوند را با قیمت اندک می فروشد. این کسی است که با گرایش دینی دروغینی به مردم نزدیک می شود.
بنابراین امام شافعی می گوید: «اگر از راه رقص کسب روزی کنم برایم آسان تر است که از راه دین کسب روزی کنم»
بنابراین :

﴿ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ﴾
(و اگر مى‏ خواستيم قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مى ‏برديم اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از كام برآورد)

(اعراف : 176 )

بنابراین: در این سوره نیز اشاره ای به کسانی است که آیات خداوند را به بهایی اندک می فروشد.

اعراف اول و آخر اثبات یگانگی است

آخرین موضوع این سوره این است که این سوره بالاخره توحید را اثبات می کند و بنده بهتر از توحید را نیاموخته است. از توحید آغاز کرده و به توحید ختم می شود. و توحید پایان علم است و تقوا پایان عمل است و می توانیم رسالت های تمام پیامبران را در دو کلمه خلاصه کنیم:

﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ ﴾
(و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه خدايى جز من نيست پس مرا بپرستيد)

(انبياء: 25 )

اعتقادتان را توحیدی کنید و در رفتار از خداوند اطاعت کنید. این تمام دین است.
نخستین آیه در این سوره یعنی سوره اعراف:

﴿ المص﴾
(الف لام ميم صاد)

حروف مقطّعه

یک نکته ی جالب توجه، ایشان صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

(( مَنْ قَرَأَ حَرْفَاً مِنْ كِتَابِ الله فَلَهُ بِهِ حَسَنَةٌ ، وَالْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا ، لاَ أَقُولُ : آلم حَرْفٌ ، وَلَكِنْ أَلِفٌ حَرْف ، ولامٌ حَرْفٌ ، وَميمٌ حَرْفٌ ))
((هر کس حرفی از کتاب خداوند بخواند با آن یک نیکی کسب می کند و نیکی ده برابر می شود. نمی گویم: الم یک حرف است بلکه الف یک حرف، لام یک حرف و میم یک حرف است))

[ترمذی ودارمي از ابن مسعود ]

این حروف با بقیه ی حروف تفاوت دارد. سایر حروف حروف بناء هستند و هیچ ساختاری ندارند. با معنایی ندارد. در جمله ی اما اکلت بالملعقه معنا دار می شود. حرف کلمه ای است که هیچ معنایی ندارد مگر زمانی که به سایر حروف بچسبد. از معنایی ندارد اما از دمشق به حلب رفتم در اینجا معنا دار می شود. پس حروف مبنی اند و به معنای ابزار هستند و معنای مستقلی ندارند و معنایشان با ارتباطشان با سایر حروف و کلمات حاصل می شود به جز همین چهارده حرف که در آغاز برخی از سوره ها آمده است این ها وجود مستقلی دارند.
مثلا: چرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خوانده است؟:

﴿ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ ﴾
(مگر نديدى پروردگارت با پيلداران چه كرد)

(فيل )

چرا خوانده است؟

﴿ أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴾
(آيا براى تو سينه‏ ات را نگشاده‏ ايم)

(شرح )

اما وقتی بقره را خواند، فرمود :

﴿ الم ﴾
(الف لام ميم)

(بقره )

اولا: این ها حروف مقطعه اند. دوم: ساکن است. الف: سکون، لام، میم. سوم: باید میان آن ها تفاوت قرار دهیم. الف، لام، میم. حروف مقطعه هستند. ساکن می شوند. وقف می کنیم. میان آن ها و سایر حروف در کنارش تفاوت قرار می دهیم.

اصل حروف مقطَّعه

1 -خداوند متعال کسی است که سخن گفتن با قرآن را به پیامبر آموخته است:

یک نکته ی دیگر، این حروف مفاهیم و نام هایی هستند. این حروف به نام و نام گذاری متمایز اند. چگونه؟ نامگذاری اند، با، یا نوشته شده، ک، نامیده شده، ت، نامیده شده، با، نام کتب، اما نام ها: کاف، ک،ا،ف. کاف مفتوح این نام آن است و تا مفتوح و با مفتوح این حرف ها نام تشکیل داده اند یعنی صوت آن. نام دارد، الف، باء، جیم، دال، تا، ظاء، عین، غین، قاف، کاف، چه کسی به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آموخت که بخواند.

﴿ الم ﴾
(الف لام ميم)

و در سوره ی دیگری بخواند :

﴿ أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴾
(آيا براى تو سينه‏ ات را نگشاده‏ ايم)
﴿ أَلَمْ ﴾
(الف لام ميم)

نام ها را خواند :

﴿ الم ﴾
(الف لام ميم)

نام ها خواند .
نکته ی قابل توجه این است که پیامبر بی سواد بود. بی سوادی اش یک نشان شرافت است؛ زیرا مسئول آموزش او خداوند است. علم مطلق است. اما اگر ما بی سواد باشیم بی سوادی ما لکه ی ننگی است. ما وحی نداریم که از آن بیاموزیم. وقتی وحی را از خداوند دریافت کرد و وقتی خداوند آموزش او را بر عهده داشت، داناترین دانایان بود. برخی از احادیث را می گیرید. می خوانید. تحلیل می کنید. به دکترا می رسید. شما دکتر هستید. زیرا برخی از احادیث را خوانده اید. پس گوینده ی احادیث چگونه است؟ دانشمندان در زمین مدیون علم او هستند.
بنابراین چه کسی به پیامبر آموخت که بخواند :

﴿ أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴾
(آيا براى تو سينه‏ ات را نگشاده‏ ايم)
﴿ أَلَمْ تَرَى كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ ﴾
(مگر نديدى پروردگارت با پيلداران چه كرد)

چه کسی به او آموخت که در سوره بقره بخواند:

﴿ الم ﴾
(الف لام ميم)

2 – یک برداشت ظریف :

بنابراین این جا نخستین برداشت در سخن خداوند تعالی است که:
یعنی بر تو لازم است

﴿ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴾
(پس هر گاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروى كن)

( سورة القيامة: 18 )

﴿ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ ﴾
(پس هر گاه آن را خوانديم)

یعنی جبرئیل بر تو خواند،

﴿ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴾
(از خواندن آن پيروى كن)

بنابراین برداشت می شود که قرآن تنها با وحی دریافت می شود و قرآن علاوه بر این که کتابی است که در آن آیات قرآن است. قرآن از رسول الله تا به امروز سینه به سینه برای ما نقل شده است. پس آن سخن به حد تواتر رسیده و تواتر یعنی جمع زیادی آن را از جمع زیادی از زمان نزول قرآن از رسول الله از جبرئیل از الله روایت کرده اند. پس این کتابی که در مقابل شما است کتابی است که بر سرور ما محمد صلی الله علیه وآله وسلم به صورت کامل نازل شده و این یک مسأله ایمانی است .

﴿ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴾
(بى‏ ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود)

(حجر:9 )

3- حروف مقطعه در قرآن نصف حروف زبان عربی است:

مسأله ی دیگر: این الفبا 28 حرف هستند، حروف مقطعه 14 حرف می باشند که کاملا نصف حروف را دربرمی گیرند، و حروف دارای ویژگی هایی از جمله تلفظ آهسته، درشت، نازک و صدا دار است.
نیمی از ویژگی های حروف در این 14 حرف است. برخی از آیات یا برخی از سوره ها با یک حرف آغاز می شود:

﴿ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴾
(قاف سوگند به قرآن باشكوه)

(ق: 1 )

﴿ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ ﴾
(صاد سوگند به قرآن پراندرز)

(ص)

﴿ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴾
(نون سوگند به قلم و آنچه مى ‏نويسند)

(قلم )

برخی از حروف مقطعه دو حرف اند، حاء و میم، و برخی سه حرف اند،

﴿ الم ﴾
(الف لام ميم)

برخی چهار حرفی اند مانند حروف سوره اعراف :

﴿ المص ﴾
(الف لام ميم صاد)

برخی پنج حرفی اند:

﴿ كهيعص ﴾
(كاف‏ها يا عين صاد )

(مريم: 1 )

4 – معنای ارجح حروف مقطعه :

مجموع این حروف 14 تا است. تفسیر آسان این است که خداوند به قصد خودش آگاه تر است و تفسیر دیگر چنین گفته می شود: این نظر و نظر دیگر و تفسیر دیگر این است که این حروف، حروف نخست نام های نیک خداوند است الف: الله، لام: لطيف، ميم: محمود .
برخی گفته اند: نخستین حروف نام های رسول الله است زیرا اغلب پس از آن ها ضمیر کاف مخاطب آمده است.

﴿ طه ﴾
(طه)

(طه )

ای پاک شده از گناهان و ای هدایت کننده به داننده نهان ها.

﴿ مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ ﴾
(بر تو نازل نكرديم)

(طه: 2 )

ارجح این است که آغاز نام های رسول الله باشد؛ زیرا پس از تمام این حروف کاف خطاب می آید.
برخی با دیدگاهی معتبر گفته اند: این حروف پایه ی زبان شما هستند و این قرآن شما را به چالش می کشد. مواد خام شما و از شما است و نمی توانید سوره ای مانند این قرآن بیاورید بلکه حتی یک آیه هم نمی توانید بیاورید واین به مبارزه طلبیدن است. مواد اولیه شما که همان حروف است بنابراین می توانید بگوید خداوند خودش به مقصودش آگاه تر است.
تصور کنید که اگر پیامبر تفسیر می کرد قرآن تمام می شد. او اشرف مخلوقات است زیرا تنها خود خداوند خودش را می شناسد و تنها خودش سخنانش را می داند و ما همه تلاش می کنیم.
بنابراین قرآن ملک شخصی کسی نیست. کسی که می گوید: خداوند آگاه تر است، حق دارد. دیدگاهی دارد. کسی که می گوید: آغاز نام های نیک خداوند است، درست می گوید. کسی که می گوید: آغاز نام های رسول الله است چراکه کاف خطاب این را واجب می کند و کسی که می گوید این قرآن معجزه ای از این حروف است و اگر می توانید مانند آن بیاورید و هرگز نمی توانید.
برخی از عارفان گفته اند: الف از ته گلو و لام از وسط آن و میم از لب ها یعنی این حروف تمام مخارج را در بر می گیرد و صاد زیرا در این سوره داستان های پیامبران وجود دارد. هر کس نظر خودش را می دهد کلام خداوند اعجاز است. شما می توانید هر تفسیری را که می خواهید انتخاب کنید.
در درس آینده ان شاء الله تفسیر آیه ی بعد را ادامه خواهیم داد.

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر